مقصد نامعلوم
مقصد نامعلوم
پارت۵۱
ارسلان:مهراب و مهشاد آمدن بیمارستان
مهشاد:چیشده با بغض
ارسلان:جریانو تعریف کردم
مهشاد:تو تو خواهر منو کشتی عوضی تو ی قاتلی اگ خواهرم بمیره چیکار میکنی کسی که یبار رفته تو کما بار دوم سخته بیاد بیرون ازت متنفرم تو یه اشغالی کثافتی کثافت خیلی لاشی با داد
مرستار:خانم اروم ایجا بیمارستانه
مهراب:مهشاد آرون باش هنوز که دیانا نه تو کماس نه مرده تو اتاق عمله
ولی ارسلان من با تو بعدا کار دارم
ارسلان:از اون بیمارستان کوفتی زدم بیرون داشتم با سرعت زیاد رانندگی میکردم که یهو سیاهی متلق
پارت۵۱
ارسلان:مهراب و مهشاد آمدن بیمارستان
مهشاد:چیشده با بغض
ارسلان:جریانو تعریف کردم
مهشاد:تو تو خواهر منو کشتی عوضی تو ی قاتلی اگ خواهرم بمیره چیکار میکنی کسی که یبار رفته تو کما بار دوم سخته بیاد بیرون ازت متنفرم تو یه اشغالی کثافتی کثافت خیلی لاشی با داد
مرستار:خانم اروم ایجا بیمارستانه
مهراب:مهشاد آرون باش هنوز که دیانا نه تو کماس نه مرده تو اتاق عمله
ولی ارسلان من با تو بعدا کار دارم
ارسلان:از اون بیمارستان کوفتی زدم بیرون داشتم با سرعت زیاد رانندگی میکردم که یهو سیاهی متلق
۱.۰k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.