پارت۱۱
پارت۱۱
داستان: اولین روزی که باهاش آشنا شدم.
از اینجا موندیم:[ا/ت:آهان باشه.]😂
مدیر:خب آماده اید برا رمانتیک بازی😅؟
تهیونگ و من :نههه......................
مدیر:شما که مهم ترین و نقش اصلی رو دارین باید تلاشتون رو کنینok.
من و تهیونگ:چشم حتما.
+چند ساعت بعد+
راستش بدک نبود.الان تموم شد داریم میریم خونه واقعا خسته شدم.
داشتم می رفتم خونه که با تهیونگ خداحافظی کنم تهیونگ گفت.
تهیونگ:ببخشید یه سوال دارم، می تونم بپرسم؟ ا/ت:بله
تهیونگ:دارین کجا میرین؟اگه اشکالی نداشته باشه من می رسونمتون.
ا/ت:خب زحمت میشه آخه.
تهیونگ:نه بابا کجا میرین حالا
ا/ت:خونه. تهیونگ:خونتون کجاست؟!
ا/ت:................(آدرس خونه ی من)
تهیونگ:چی چه خوب منم اونورا زندگی میکنم البته تازه اومدم اونجا.
ا/ت:چه جالب🥺🍓.
تهیونگ:پس بزن بریم.
راستش تهیونگ طبقه ی بالای خونه ی من حالا زندگی میکنه یعنی باهم همسایه شدیم😅.
یه جورایی دوس دارم برم خونش رو ببینم چطوریه؟!😅
بچه ها حمایت یادتون نره🥺🍓
داستان: اولین روزی که باهاش آشنا شدم.
از اینجا موندیم:[ا/ت:آهان باشه.]😂
مدیر:خب آماده اید برا رمانتیک بازی😅؟
تهیونگ و من :نههه......................
مدیر:شما که مهم ترین و نقش اصلی رو دارین باید تلاشتون رو کنینok.
من و تهیونگ:چشم حتما.
+چند ساعت بعد+
راستش بدک نبود.الان تموم شد داریم میریم خونه واقعا خسته شدم.
داشتم می رفتم خونه که با تهیونگ خداحافظی کنم تهیونگ گفت.
تهیونگ:ببخشید یه سوال دارم، می تونم بپرسم؟ ا/ت:بله
تهیونگ:دارین کجا میرین؟اگه اشکالی نداشته باشه من می رسونمتون.
ا/ت:خب زحمت میشه آخه.
تهیونگ:نه بابا کجا میرین حالا
ا/ت:خونه. تهیونگ:خونتون کجاست؟!
ا/ت:................(آدرس خونه ی من)
تهیونگ:چی چه خوب منم اونورا زندگی میکنم البته تازه اومدم اونجا.
ا/ت:چه جالب🥺🍓.
تهیونگ:پس بزن بریم.
راستش تهیونگ طبقه ی بالای خونه ی من حالا زندگی میکنه یعنی باهم همسایه شدیم😅.
یه جورایی دوس دارم برم خونش رو ببینم چطوریه؟!😅
بچه ها حمایت یادتون نره🥺🍓
۲۰.۸k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.