وانشات از Jimin
از روی صندلی بلند و یکم از میز کارت دور شدی.ابرو هات از فوق العاده بودن اثرت توهم بردی و نیشخندی زدی.با حالت جذابی گفتی
+از خوده واقعیشم جذاب تر شد.
اما همین که جملت تموم شد یکی محکم از پشت بغلت کرد و سرشو تو گردنت برد.خب کسی نمیتونست باشه بجز شخص توی نقاشیت،پارک جیمین.
_که از خوده واقعیش بهتر شد؟عاههه بیبی نقاشیتم به اندازه من تو بوسیدن لب های خوشمزت خوب هست؟
وقتی میخواست حرف بزنه لب هاش به پوست حساس گرد..نت برخورد میکرد و تورو به خنده می انداخت.دستاشو از دور کمرت باز کردی و پشتش ایستادی.
+چاگی،نگا کن...لباش کپی لبای توعه.داشتم میکشیدمش به لبای تو فکر میکردم.
ابرویی بالا انداخت و با وسواس به نقاشیت خیره شد.
-اینکه دارم به نقاشی خودم حسودی میکنم یه چیز عادیه؟
خندتو نتونستی دیگه کنترل کنی و ترکیدی،شاکی برگشت سمتت که دستتو دور گردنش حلقه کردی و به سمت خودت کشیدیش.
+جیمینشی،به این فکر کن که جیمین ذغالی با اینکه خیلی جذاب تر از تو شده،اما نمیتونه منو ببوسه.
و این جیمین منحرف و از خدا خواسته تو بود که محکم لباشو روی لبا تو کوبید.غرق بوسیدنت بود که صدای زنگ خونه به صدا در اومد.
با اخم ترسناکی سمت در خونه رفت و وقتی بازش کرد مامانت بود.بعد از سلام و احوال پرسی با جیمین سمت تو اومد.
نگاهش که به لب های قرمز شده و ورم کرده تو افتاد خندش گرفت که جیمین متوجه اوضاع شد.اونم یه لبخند شیطانی و مرموزی گوشه لبش نشوند.
*اومدم بگم که دیگه سنتون کم کم داره بالا میره و برای بچه دار شدن ترقیبتون کنم.اما میبینم داماد گلم خیلی خوب داره پیش میره.
هرکلمه ای که مادرت به زبون میاورد تو قرمز تر و خندهشیطانی جیمین واضح تر میشد.بعد از تویی که پوکر به روبه روت خیره بودی خداحافظی کرد و با بدرقه جیمین از خونتون خارج شد.
-عجب مادر زن گلی دارم من...خانم پارک شمام بجایه اینکه منو به خاطر جذاب بودن نقاشیتون حرص بدین مقدمه پارک کوچک رو بچینید.
از حالت پوکری که داشتی به حرفاش گوش میدادی خارج شدی و رفتی یه پس گردنی به اون گردن خوشگلش زدی که اخش بلند شد.
-یاا مگه الکی میگم؟
با چهرهای که از خجالت قرمز شده بود به خاطر حرفاش و تَرکِشاشون توی مسیر اتاقتون داد زدی.
+اگه نمیخوای با جیمین توی نقاشیم پارک کوچک و بسازم کمتر حرف بزن و بیا.
بعد از تموم شدن حرفت لی لی کنان در حالی که دکمه های پیرهنشو در میاورد سمت اتاق اومد.
✓ #madi ~ #jimin ~ #Oneshot ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
+از خوده واقعیشم جذاب تر شد.
اما همین که جملت تموم شد یکی محکم از پشت بغلت کرد و سرشو تو گردنت برد.خب کسی نمیتونست باشه بجز شخص توی نقاشیت،پارک جیمین.
_که از خوده واقعیش بهتر شد؟عاههه بیبی نقاشیتم به اندازه من تو بوسیدن لب های خوشمزت خوب هست؟
وقتی میخواست حرف بزنه لب هاش به پوست حساس گرد..نت برخورد میکرد و تورو به خنده می انداخت.دستاشو از دور کمرت باز کردی و پشتش ایستادی.
+چاگی،نگا کن...لباش کپی لبای توعه.داشتم میکشیدمش به لبای تو فکر میکردم.
ابرویی بالا انداخت و با وسواس به نقاشیت خیره شد.
-اینکه دارم به نقاشی خودم حسودی میکنم یه چیز عادیه؟
خندتو نتونستی دیگه کنترل کنی و ترکیدی،شاکی برگشت سمتت که دستتو دور گردنش حلقه کردی و به سمت خودت کشیدیش.
+جیمینشی،به این فکر کن که جیمین ذغالی با اینکه خیلی جذاب تر از تو شده،اما نمیتونه منو ببوسه.
و این جیمین منحرف و از خدا خواسته تو بود که محکم لباشو روی لبا تو کوبید.غرق بوسیدنت بود که صدای زنگ خونه به صدا در اومد.
با اخم ترسناکی سمت در خونه رفت و وقتی بازش کرد مامانت بود.بعد از سلام و احوال پرسی با جیمین سمت تو اومد.
نگاهش که به لب های قرمز شده و ورم کرده تو افتاد خندش گرفت که جیمین متوجه اوضاع شد.اونم یه لبخند شیطانی و مرموزی گوشه لبش نشوند.
*اومدم بگم که دیگه سنتون کم کم داره بالا میره و برای بچه دار شدن ترقیبتون کنم.اما میبینم داماد گلم خیلی خوب داره پیش میره.
هرکلمه ای که مادرت به زبون میاورد تو قرمز تر و خندهشیطانی جیمین واضح تر میشد.بعد از تویی که پوکر به روبه روت خیره بودی خداحافظی کرد و با بدرقه جیمین از خونتون خارج شد.
-عجب مادر زن گلی دارم من...خانم پارک شمام بجایه اینکه منو به خاطر جذاب بودن نقاشیتون حرص بدین مقدمه پارک کوچک رو بچینید.
از حالت پوکری که داشتی به حرفاش گوش میدادی خارج شدی و رفتی یه پس گردنی به اون گردن خوشگلش زدی که اخش بلند شد.
-یاا مگه الکی میگم؟
با چهرهای که از خجالت قرمز شده بود به خاطر حرفاش و تَرکِشاشون توی مسیر اتاقتون داد زدی.
+اگه نمیخوای با جیمین توی نقاشیم پارک کوچک و بسازم کمتر حرف بزن و بیا.
بعد از تموم شدن حرفت لی لی کنان در حالی که دکمه های پیرهنشو در میاورد سمت اتاق اومد.
✓ #madi ~ #jimin ~ #Oneshot ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
۲۲.۷k
۲۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.