پارت13
#پارت13
#Revenge_should_be_sweet
مین جو
میخواست بهم کمک کنه که نگام به چشاش برخورد کرد دقیقا چشاش مثل اون موقعس یه چشای خوشگلو کشیده
مین جو : نیازی نیست بهم کمک کنید خودم میتونم راه برم
موکی : باشه منم میرم اشپز خونه تا فرنیتونو برزیرم توی کاسه
مین جو : مچکرم
رفتم سمت تخت خوابم و دراز کشیدم
اینو : چیشده ؟ دوباره جذب نگاهاش شدی ؟
مین جو : نه نه اصلا
اینو : میدونستم دوباره عاشقش میشی
مین جو : عمرنو ابدا
اینو : چرا به موکی نگفتی فرشته مرگی؟ (میخنده )
مین جو : اون وقت دیگه نیومد خونم، فکر میکرد من میخوام بکشمش
اینو : ولی هنوزم بازیگریت عالیه چه قشنگ خودتو زدی به سر دردو دختره ی بیچاره رو بازی دادی (میخنده )
مین جو : برو الاناس که برسه
موکی
فرنی رو توی کاسه سرو کردم و یه قرص سرما خوردگی و ابم اوردم
موکی : بفرمایید اقای اوه
مین جو : ممنونم
موکی : همیشه انقدر بد سرما میخورید ؟
مین جو : نه معمولا ولی زود خوب میشم نگران نباشید حتما تا فردا حالم خوب میشه
کاسه رو داشتم میبردم که سر راه یاد اون هانبوک افتادم و وایسادم
موکی: خیلی برام اشناعه قبلا یه جا دیدمش مطمئنم(زمزمه میکنه)
مین جو : اتفاقی افتاده خانم ان ؟
موکی : نه یاد یه چیزی افتادم
مین جو : راستی خانم ان ما دیگه رسما قرار میزاریم میشه خودمونی صحبت کنیم ؟
موکی : بله حتما من خیلی وقته میخواستم راجب این موضوع باهاتون حرف بزنم ولی گفتم شاید خوشتون نمیاد
مین جو : نه من مشکلی ندارم اتفاقا خوشحال میشم دوست دخترم باهام خودمونی باشه
(روز بعدش)
مین جو
دیلینگ (صدای اومدن پیامک )
چشامو مالوندمو گوشیمو چک کردم
موکی : سلام امروز اگه بهتر نشدی حتما باید بیای بیمارستانا(تکس)
#Revenge_should_be_sweet
مین جو
میخواست بهم کمک کنه که نگام به چشاش برخورد کرد دقیقا چشاش مثل اون موقعس یه چشای خوشگلو کشیده
مین جو : نیازی نیست بهم کمک کنید خودم میتونم راه برم
موکی : باشه منم میرم اشپز خونه تا فرنیتونو برزیرم توی کاسه
مین جو : مچکرم
رفتم سمت تخت خوابم و دراز کشیدم
اینو : چیشده ؟ دوباره جذب نگاهاش شدی ؟
مین جو : نه نه اصلا
اینو : میدونستم دوباره عاشقش میشی
مین جو : عمرنو ابدا
اینو : چرا به موکی نگفتی فرشته مرگی؟ (میخنده )
مین جو : اون وقت دیگه نیومد خونم، فکر میکرد من میخوام بکشمش
اینو : ولی هنوزم بازیگریت عالیه چه قشنگ خودتو زدی به سر دردو دختره ی بیچاره رو بازی دادی (میخنده )
مین جو : برو الاناس که برسه
موکی
فرنی رو توی کاسه سرو کردم و یه قرص سرما خوردگی و ابم اوردم
موکی : بفرمایید اقای اوه
مین جو : ممنونم
موکی : همیشه انقدر بد سرما میخورید ؟
مین جو : نه معمولا ولی زود خوب میشم نگران نباشید حتما تا فردا حالم خوب میشه
کاسه رو داشتم میبردم که سر راه یاد اون هانبوک افتادم و وایسادم
موکی: خیلی برام اشناعه قبلا یه جا دیدمش مطمئنم(زمزمه میکنه)
مین جو : اتفاقی افتاده خانم ان ؟
موکی : نه یاد یه چیزی افتادم
مین جو : راستی خانم ان ما دیگه رسما قرار میزاریم میشه خودمونی صحبت کنیم ؟
موکی : بله حتما من خیلی وقته میخواستم راجب این موضوع باهاتون حرف بزنم ولی گفتم شاید خوشتون نمیاد
مین جو : نه من مشکلی ندارم اتفاقا خوشحال میشم دوست دخترم باهام خودمونی باشه
(روز بعدش)
مین جو
دیلینگ (صدای اومدن پیامک )
چشامو مالوندمو گوشیمو چک کردم
موکی : سلام امروز اگه بهتر نشدی حتما باید بیای بیمارستانا(تکس)
۱۱.۱k
۰۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.