Revenge should be sweet
#Revenge_should_be_sweet
#پارت15
موکی : دوتا امریکانو و کیک شکلاتی لطفا
فروشنده : بله حتی
ناهه: ولی این کافه بیمارستانه منو باید بیرون مهمون میکردی
موکی: حالا اگه رابطمون بهتر شد بیرون مهمونت میکنم
ناهه: هومم پس برای بهتر شدن رابطتت باید تلاش کنم
مین جو : های (از دور دست تکوکن میده )(کافه روبروی در بیمارستانه)
موکی: سلام صبحانتو خوردی برات گذاشتم ؟
ناهه: اه فک کنم من باید برم اون ور بشینم (کیک و امریککانوشو بر میداره میره )
مین جو : پس تو گذاشته بودیش روی میز حدس میزدم
موکی: اره چطور بود ؟
مین جو : خیلی خیلی خوب بود
موکی:خوشحالم خوشت اومده
مین جو :ممنونم بخازر دیروز
موکی:کاری نکردم راستی بهتر شدی؟
مین جو : اره امروز خیلی بهتر شدم بهت که گفتم من زود خوب میشم
موکی : اها خوشحالم
میین جو : امروز بریم شهر بازی ؟
موکی: الان که نمیشه چند ساعت دیگه کارم تموم میشه بهت زنگ میزنم
مین جو : باشه پس من مییرم برای امشب اماده بشم
موکی : باشه
مین جو : مواظب خودت باش
موکی : توهم همینطور
مین جو
رفتم تو ماشین نشستم
اینو : چیشده ؟داری بهش نزدیکتر میشی؟
مین جو : چرا این روزا انقدر میای منو میبینی ؟
اینو : چون میخوام ته داستانو بدونم چطوری تموم میشه
مین جو : تو فک میکنی چطوری تموم میشه ؟
اینو : تو عاشقش میشی دوباره و دوباره هر چن بار که بدنیا بیاد تو عاشقش میشی
مین جو : من ازش متنفرم نمیتونم عاشقش باشم حالت چهرش حالمو بهم میزنه
اینو : هرطور راحتی ،من دیگه باید برم
مین جو : هوم
#پارت15
موکی : دوتا امریکانو و کیک شکلاتی لطفا
فروشنده : بله حتی
ناهه: ولی این کافه بیمارستانه منو باید بیرون مهمون میکردی
موکی: حالا اگه رابطمون بهتر شد بیرون مهمونت میکنم
ناهه: هومم پس برای بهتر شدن رابطتت باید تلاش کنم
مین جو : های (از دور دست تکوکن میده )(کافه روبروی در بیمارستانه)
موکی: سلام صبحانتو خوردی برات گذاشتم ؟
ناهه: اه فک کنم من باید برم اون ور بشینم (کیک و امریککانوشو بر میداره میره )
مین جو : پس تو گذاشته بودیش روی میز حدس میزدم
موکی: اره چطور بود ؟
مین جو : خیلی خیلی خوب بود
موکی:خوشحالم خوشت اومده
مین جو :ممنونم بخازر دیروز
موکی:کاری نکردم راستی بهتر شدی؟
مین جو : اره امروز خیلی بهتر شدم بهت که گفتم من زود خوب میشم
موکی : اها خوشحالم
میین جو : امروز بریم شهر بازی ؟
موکی: الان که نمیشه چند ساعت دیگه کارم تموم میشه بهت زنگ میزنم
مین جو : باشه پس من مییرم برای امشب اماده بشم
موکی : باشه
مین جو : مواظب خودت باش
موکی : توهم همینطور
مین جو
رفتم تو ماشین نشستم
اینو : چیشده ؟داری بهش نزدیکتر میشی؟
مین جو : چرا این روزا انقدر میای منو میبینی ؟
اینو : چون میخوام ته داستانو بدونم چطوری تموم میشه
مین جو : تو فک میکنی چطوری تموم میشه ؟
اینو : تو عاشقش میشی دوباره و دوباره هر چن بار که بدنیا بیاد تو عاشقش میشی
مین جو : من ازش متنفرم نمیتونم عاشقش باشم حالت چهرش حالمو بهم میزنه
اینو : هرطور راحتی ،من دیگه باید برم
مین جو : هوم
۱۳.۶k
۰۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.