اربابسالار

#ارباب‌سالار🌸🔗
#پارت79

اسد تک خنده‌ای کرد و گفت:

- اگه می‌دونستم انقدر منطقی هستی
زودتر از در صحبت وارد می‌شدم ..

شونه بالا انداختم و گفتم:

+یادت باشه از این به بعد اول صحبت بعد خشونت ...

با همون خنده گفت:

- چشم خانم معلم...
الان برو داخل اتاق و منتظر بمون .

داشتم می‌رفتم داخل اتاق که یه لحظه برگشتم و گفتم:

+می‌تونم یه سوال دیگه بپرسم؟؟؟

اسد سری تکون داد و گفت :

-آره بپرس .

مکثی کردم و گفتم:

+الان که چند باره میگی برو داخل اتاق منتظر بمون ...

اسد گفت:

- خب ؟؟

گنگ پرسیدم:

+باید منتظر کی بمونم؟! کی قراره بیاد؟!

اسد به سمت اتاق راهنماییم کرد و همزمان گفت:

من دقیق نمی‌دونم که کی قراره بیاد...
ولی یا ارباب میاد یا ارباب‌زاده زمانشم نمی‌دونم که کی قراره بیان...
فقط بازم تکرار می‌کنم نگران چیزی نباش چون قرار نیست اتفاق بدی واست بیفته !!!
دیدگاه ها (۰)

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت80آهی کشیدم و گفتم:+امیدوارمهمراه اسد وار...

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت81با تمام دقت خودم و بررسی کردم!!شالمو از...

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت78بعد از رفتن خاتون اسد برگشت سمتم و با ق...

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت77خاتون دستشو به بغلش زد و گفت:-بلبل زبون...

#سنگدل part 26با صدای خدمتکار ها از خواب بیدار شد اطرافش را ...

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

سه پارتی (درخواستی) P2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط