*please stey well*PT19

یکم که نقاشی کردیم به جیمین نگاه کردم همینطور داشت نقاشی میکشید که متوجه ام شد و باهام چشم تو چشم شد خندید و گفت
-صورتت پر از رنگه بزار برات پاکش کنم
اومد سمتم و شروع کرد با انگشت لکه هی زنگ روی صورتمو پاک کرد طبق معمول لپام گل انداخت و دستام سرد شد...
-دوباره که قرمز شدیی...
+خجالت میکشم خوو
-اخه چرا...
+نمیدوننم...
-نمیدوننی
+یااا
بغلم کرد وقتی ازم جدا شد ادامه ی نقاشیمونو کشیدیم که تهیونگ اومد بالای سرمون وایساد و گفت
*چیزی میخورین بیارم براتون؟
+اممم اگه مشکلی نیست میشه برای من ییییه
+نمیدونم
-دوتا موگوموگو
*چشم تو امر کن...
-ممنون
چندمین گذشت تهیونگ با ابمیوه اومد پیشمون و نشست کنارمون تغریبا نقشیمون داشت تموم میشد ولی چون من گردن درد گرفتم رفتم که یکم دراز بکشم
+بچه ها من گردنم به شدت درد گرفته میرم یکم استراحت کنم
-باشه
رفتم توی اتاقمون که دیدم جه یی هم روی تخت دراز کشیده رفتم پیشش و خودمو انداختم روش و بغلش کردم
+اوممممم خوش گذشته؟
^اهوم مخصوصا با وجود...شت
+با وجود کی شیطونننننن
^ولش کن
+بگو دیگه میدونی به کسی نمیگم
^اههوف من وی تهیونگ کراش دارم یعنی نه ندارم میدونی چی میگم؟
+اره میفهمم ولی به خاطر شخص معروف بودنش یا...
^نه نه ما همیشه روی خواننده شو دیدیم ولی هیچ وقت این رو رو ندیدیم اون با این خیلی فرق میکنه میفهمی؟پ
+اوهوم
دیدگاه ها (۰)

*please stey well*PT20

*please stey well*PT21

*please stey well*PT18

*pleas stey well*PT17

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط