*please stey well*PT18
رفتیم و صبحونمون رو خوردیم من رفتم و یکم قدم زدم وقتی برپشتم دیدم پسرا توی استخرن و دارن اب بازی میکنم منم با همون لباسام چون شلوارک و تیشت تنم بود با دو پریدم توی اب
-اههههه چه کار بود...
@چیشد؟
+هیچی سورپرایز بود...
یه نگاه به دورو برم انداخت که دیدم جه یی لب ستخر نشسته رفتم سمتشو گفتم
+چرا نمیای
^معضبم
+بیا دیگه
دستشو گرفتم و کشیدمش توی اب...تصمیم گرفتیم واتربال بازی کنیم... جه یی.نامجون. یونگی .کوکی و جیمین
من نامجون. تهیونگ. جین و هوسوک هم یه گروه بودیم...شروع کردیم بازی کردن چند دست بازی کردیم که وقتی میخواستم بزنم زیر توپ پام سر خورد و با سر رفتم توی اب
+عرررررر موهام خیس شددددششش
%اشکال نداره بزرگ میشی یادت میره
اومدم برم سمت دیواره های استخر ه دوباره پام سر خورد
+ایششششششش....
همشون خندیدن که جیمین اومد پیش منو گفت
-اشکال نداره...چیزی نمیشه فقط باید توی افتاب بشینی تا موهات خوشک بشه چون یادمون رفته سشوار بیاریم
+ای چیز تو این زندگی
تهیونگ.کوک و جیمین میخواستن باهم بپرن توی اب هر سه تاشون از استخر اومد بیروندست همو گرفتم و از لبه ی استخر دور شدن با دو اودم سمت استخر و جیمین رو پرت کردن توی اب یعنی خودشون دوتا بالا موندن
-ای تو روحتون مرتیکه های پاچه پاره...ا/تتتت اون دمپایی ابریه که پات بود لب استخر گذاشته رو بده
+بیا
دمپایی رو براش انداختم ولی اولین جایی که خورد بازوی خودشون بود
-ایسشششششش
دمپاییرو برداشت و دور محوطه دنبال تهیونگ و کوکی میکرد که اخرش اون دوتا رو هم انداخت توی اب کلا که یخوره همه خیس شدیم ولی من و کوک و تهیونگ و جیمی باید توی افتاب میشستیم...از استخر اومدم بیرون یه دوش کوچولو گرفتم و لباسام رو عوض کردم سرم موهام رو زدم و رفتم پیش بقیه روی صندلی ها نشسته بودم و به پسرا نگاه میکردم و همینطور به جه یی و تهیونگ...لبخندی زدم که براین گفت
-ا/ت موهات فره؟ (وقتی نویسنده موهاش فرفریه همینه میشه)
+اره چطور؟
-خیلی کیوت میشی با موی فرر
+خنده)
+بع...
^هم اکنون گوسپند
+یاا
بلند شدم و رفتم توی خونه تا یچیزی بردارم بخوردم در یخچالو باز کردم که دیدم کلی بستنی یخی توشه داد زدم
+کسیی بستنی میخورهههه؟
همه باهم:ارهههه
یه سینی بزرگ برداشتم و بستنی هارو ریختم توش و بردم بیرون و به همشون دادم داشتیم باهم بستنی میخوردیم...که دیدیم هوسوک داره فیلم میگیره
$خب من هوسوکم ایناهم رفیقای گل گلابمن.ا/ت؟
+سلام...(به همراه تکون دادن دست)
$جیمین
-گمشو...(خنده)
$ته کوک
@*هلوووو
$نامجین عزیز
=سلامممم
%بستنی میقولی؟
$جه یی و شوگا
^(خنده)
&دخا بیا برو حوصله ندارم
=گگگگگ
هممون باهم بستنی خوردیم و بعدش هرکدوممون رفتیم یکاری کردیم من رو به جیمین گفتم
+میخوای بریم نقاشی بکشی؟
-اره
رفتیم و از توی اتاقی که وسایل نقاشی بود یه بوم بزرگ و کلی زنگ بزداشتیم اوردیمشون روی حیاط و شروع کردیم نقاشی کردن...
-اههههه چه کار بود...
@چیشد؟
+هیچی سورپرایز بود...
یه نگاه به دورو برم انداخت که دیدم جه یی لب ستخر نشسته رفتم سمتشو گفتم
+چرا نمیای
^معضبم
+بیا دیگه
دستشو گرفتم و کشیدمش توی اب...تصمیم گرفتیم واتربال بازی کنیم... جه یی.نامجون. یونگی .کوکی و جیمین
من نامجون. تهیونگ. جین و هوسوک هم یه گروه بودیم...شروع کردیم بازی کردن چند دست بازی کردیم که وقتی میخواستم بزنم زیر توپ پام سر خورد و با سر رفتم توی اب
+عرررررر موهام خیس شددددششش
%اشکال نداره بزرگ میشی یادت میره
اومدم برم سمت دیواره های استخر ه دوباره پام سر خورد
+ایششششششش....
همشون خندیدن که جیمین اومد پیش منو گفت
-اشکال نداره...چیزی نمیشه فقط باید توی افتاب بشینی تا موهات خوشک بشه چون یادمون رفته سشوار بیاریم
+ای چیز تو این زندگی
تهیونگ.کوک و جیمین میخواستن باهم بپرن توی اب هر سه تاشون از استخر اومد بیروندست همو گرفتم و از لبه ی استخر دور شدن با دو اودم سمت استخر و جیمین رو پرت کردن توی اب یعنی خودشون دوتا بالا موندن
-ای تو روحتون مرتیکه های پاچه پاره...ا/تتتت اون دمپایی ابریه که پات بود لب استخر گذاشته رو بده
+بیا
دمپایی رو براش انداختم ولی اولین جایی که خورد بازوی خودشون بود
-ایسشششششش
دمپاییرو برداشت و دور محوطه دنبال تهیونگ و کوکی میکرد که اخرش اون دوتا رو هم انداخت توی اب کلا که یخوره همه خیس شدیم ولی من و کوک و تهیونگ و جیمی باید توی افتاب میشستیم...از استخر اومدم بیرون یه دوش کوچولو گرفتم و لباسام رو عوض کردم سرم موهام رو زدم و رفتم پیش بقیه روی صندلی ها نشسته بودم و به پسرا نگاه میکردم و همینطور به جه یی و تهیونگ...لبخندی زدم که براین گفت
-ا/ت موهات فره؟ (وقتی نویسنده موهاش فرفریه همینه میشه)
+اره چطور؟
-خیلی کیوت میشی با موی فرر
+خنده)
+بع...
^هم اکنون گوسپند
+یاا
بلند شدم و رفتم توی خونه تا یچیزی بردارم بخوردم در یخچالو باز کردم که دیدم کلی بستنی یخی توشه داد زدم
+کسیی بستنی میخورهههه؟
همه باهم:ارهههه
یه سینی بزرگ برداشتم و بستنی هارو ریختم توش و بردم بیرون و به همشون دادم داشتیم باهم بستنی میخوردیم...که دیدیم هوسوک داره فیلم میگیره
$خب من هوسوکم ایناهم رفیقای گل گلابمن.ا/ت؟
+سلام...(به همراه تکون دادن دست)
$جیمین
-گمشو...(خنده)
$ته کوک
@*هلوووو
$نامجین عزیز
=سلامممم
%بستنی میقولی؟
$جه یی و شوگا
^(خنده)
&دخا بیا برو حوصله ندارم
=گگگگگ
هممون باهم بستنی خوردیم و بعدش هرکدوممون رفتیم یکاری کردیم من رو به جیمین گفتم
+میخوای بریم نقاشی بکشی؟
-اره
رفتیم و از توی اتاقی که وسایل نقاشی بود یه بوم بزرگ و کلی زنگ بزداشتیم اوردیمشون روی حیاط و شروع کردیم نقاشی کردن...
۷.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.