part

part 191
مسئول اومد داخل اونم تو شک بود سری زنگ زد به اورژانس بعد چند مین جنیور با شتاب اومد داخلو بطرفمون دوید همرو پس زدو سوزومه تو بغلش گرفت
جنیور: سوزی سوزی عزیزم سوزی چشاتو باز کن چشاتو باز کن لطفا اینجوری تنهام نزار سوزی چشاتو باز کن
سوزومه چشاشو ارومو بیحال باز کرد با دیدن جنیور دوباره گریش گرفت
سوزومه: دوباره دارم خواب میبینم ولی اینبار صدای قلبتو میشنوم اوم چرا خیلی تند میزنه
جنیور: سوزی عزیزم ببین چشاتو نبند الان آمبولانس میرسه چشاتو نبند قربونت برم فقت بهو نگاه کن زودی تموم میشه
چندتا نگهبان اوندنو روبه جنیور داد زدن
مرده: تو کی هستی چرا بدون اجازه وارد شدی
جنیور باخشمی که تا الان ازش ندیده بودم به نگهبان نگاه کرد نگاهش خیییلی ترسناک بود کل جمع ترسیده بودن
جنیور: خفشو تا تیکه پارت نکردم یه کلمه دیگه زر بزنی جوری جرت میدم که کسی نتونه جنازتو تشخیص بده
جنیور دوباره به سوزی نگاه کردو با مهربونی شروع کرد به حرف زدن باهاش
امبولانس اومدو سوزومه رو بلند کردنو بردن داخل امبولانی شکه به جای خالیشون نگاه میکردم
پاترشیا با یه لیوان اب اومد کنارم ابو از دستش گرفتمو خوردم یکم اروم شده بودم روی صندلی نشستمه به یه جای مبهم نگاه میکرد
کاترین: حالت خوبه لیلی
پاترشیا: اونی که الان کنار سوزومه بود کی بود
لیلی: شوهر و برادر خوندش
کاترین: چیی سوزومه متهل
پاترشیا: کاترین ولکن این حرفارو
لیلی: به ری چی بگم چطوری بهش بگم اون حتما دیونه میشه چطور به خوانوادش بگم
پاترشیا: بهتر الان به ری زنگ بزنی
گوشیمو برداشتمو زنگ زدم به ری
ری: الو
لیلی: خوبی
ری: این وقت شب زنگ زدی حالمو بپرسی
لیلی: ری چیزی میخوام بگو خیلی غیر قابل هضم لطفا اروم باشو خوب به حرفام گوش کن
ری: اتفاقی افتاده سوزی یچیزیش شده
لیلی: سوزومه رگشو زده از چند جا الان بردنش بیمارستان
ری:.....
لیلی: ری یچیزی بگو حالت خوبه؟ ری؟
ری: کودوم بیمارستان بردنش
لیلی: لوکیشن رو میفرستم
ری قط کرد
لیلی زنک زد به مامان سوزومه
مامان: سلام دخترم چیزی شده این وقت شب
لیلی: به بیمارسانی که لوکیشن رو میفرستم برید خودتون میفهمید من نمیتونم چیزی بگم
مامان: داری نگرانم میکنی اتفاقی افتاده
لیلی: واقعا متاسفم خاله (گریه) ( قط کرد)
دیدگاه ها (۱)

part 192لیلی از جاش بلند شدو رفت سمت کمدش و لباساش رو عوض کر...

part 193جنیور: ببخشید امیلی: اشکالی ندارهامیلی جعبرو باز کرد...

part 190لیلی: چیـ... چیکار کردی چیکارکردی با خودت لعنتی (داد...

part 189سوزومه: امیدوارم موفق بشی اما نه با من رابرت: سوزومه...

دختر جهنمی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط