انتخاب خواستنی پارت 5
گفت (هیونگ گند زدی).
گند زوم؟ یعنی چی؟ مگه جی شده؟
یه عالمه سوال تو ذهنم و میخواستم یه نفر جواب بده که همون لحظه مینا با صدای بلند گقت: رونا؟ واقعا؟ الا داری میری رونا دوست دختر توعه؟.
رونا؟ رونا دیگه کیه؟ من حتی اسمشم ندیدم از کجا بشناسم اخه؟ یه لحظه صبر کن یعمی این دختره رو میشناسه؟ اینجور که معلومه جونگ کوکم میشناستش، ای خدا گند زدم
- خیلی خوب باشه
الا چی شد؟ قبول کرد؟
دوباره ذهنم پر از سوال شد که مینا گفت: اول مهمونی رونا رو دیدم، این یعنی اونم اومده.. پس بهتره بریم پیشش، نظرت چیه؟
احساس کردم یه لحظه ته دلم خالی شد
یعنی جی یعنی اون یه آیدله و الا اینجاست؟
وای خدا
مینا بلند و دستمو کشید. به اجبار بلند شدم که کوک و جیمین هم منو همراهی کردن
توی راه جیمین بغل گوشم گفت : گند زدی داداش اخه این همه دختر چرا رونا؟
دیگه واقعا داشتم دیوونه میشدم، مگه این رونا کیه؟
کوکی که انگار ذهنمو خونده بود اومد کنارم و گفت: لیدر و مکنه یه گروه دخترونه که توی سه ماه گل کاشتن و خیلی معروف شدن، الا همه دیگه میشناسنشون، مخصوصا درونارو اون خیلی خوبه.
دبگه نمیدونستم چیکار کنم هر لحظه اوضاع داشت بهم میریخت، دروغم کوچیکم زیادی بزرگ شده بود
- آ پیداش کردم.
+(رونا)
روی مبل لم داده بودم و به اونی ها که با ریتم موزیک خودشونو تکون میدادن نگاه میکردم
-آ پیداش کردم.
به سمت صدا برگشتم و مینارو با سه تا پسر دیدم
از حق نگذریم واقعا هم خوشتیپ و هم کیوت بودم،
وای خدا چی دارم میگم من
مینا و پسرا هر لحظه به من نزدیک تر میشدن
از جام بلند شدم و بهشون سلام کردم
همون لحظه یوی از عجیب ترین اتفاقای زندگیم برام افتاد و از شوکی که بهم وارد شد نتونستم حتی پلک بزنم.
یکی از پسرا سریع اومد جلو و محکم بغلم کرد و گفت: او رونایا تو اینجایی، دلم برات تنگ شده بود.
واقعا نمیدونستم جریان چیه، الا من باید چیکار کنم؟ تو همین فکرا بودم که پسره با صدای آرومی کنار گوشم گفت:........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامه برای بعدا 😂😂
گند زوم؟ یعنی چی؟ مگه جی شده؟
یه عالمه سوال تو ذهنم و میخواستم یه نفر جواب بده که همون لحظه مینا با صدای بلند گقت: رونا؟ واقعا؟ الا داری میری رونا دوست دختر توعه؟.
رونا؟ رونا دیگه کیه؟ من حتی اسمشم ندیدم از کجا بشناسم اخه؟ یه لحظه صبر کن یعمی این دختره رو میشناسه؟ اینجور که معلومه جونگ کوکم میشناستش، ای خدا گند زدم
- خیلی خوب باشه
الا چی شد؟ قبول کرد؟
دوباره ذهنم پر از سوال شد که مینا گفت: اول مهمونی رونا رو دیدم، این یعنی اونم اومده.. پس بهتره بریم پیشش، نظرت چیه؟
احساس کردم یه لحظه ته دلم خالی شد
یعنی جی یعنی اون یه آیدله و الا اینجاست؟
وای خدا
مینا بلند و دستمو کشید. به اجبار بلند شدم که کوک و جیمین هم منو همراهی کردن
توی راه جیمین بغل گوشم گفت : گند زدی داداش اخه این همه دختر چرا رونا؟
دیگه واقعا داشتم دیوونه میشدم، مگه این رونا کیه؟
کوکی که انگار ذهنمو خونده بود اومد کنارم و گفت: لیدر و مکنه یه گروه دخترونه که توی سه ماه گل کاشتن و خیلی معروف شدن، الا همه دیگه میشناسنشون، مخصوصا درونارو اون خیلی خوبه.
دبگه نمیدونستم چیکار کنم هر لحظه اوضاع داشت بهم میریخت، دروغم کوچیکم زیادی بزرگ شده بود
- آ پیداش کردم.
+(رونا)
روی مبل لم داده بودم و به اونی ها که با ریتم موزیک خودشونو تکون میدادن نگاه میکردم
-آ پیداش کردم.
به سمت صدا برگشتم و مینارو با سه تا پسر دیدم
از حق نگذریم واقعا هم خوشتیپ و هم کیوت بودم،
وای خدا چی دارم میگم من
مینا و پسرا هر لحظه به من نزدیک تر میشدن
از جام بلند شدم و بهشون سلام کردم
همون لحظه یوی از عجیب ترین اتفاقای زندگیم برام افتاد و از شوکی که بهم وارد شد نتونستم حتی پلک بزنم.
یکی از پسرا سریع اومد جلو و محکم بغلم کرد و گفت: او رونایا تو اینجایی، دلم برات تنگ شده بود.
واقعا نمیدونستم جریان چیه، الا من باید چیکار کنم؟ تو همین فکرا بودم که پسره با صدای آرومی کنار گوشم گفت:........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامه برای بعدا 😂😂
۴.۰k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.