آغوش استاد🌙
#آغوش_استاد🌙
#پارت_64
چشمام وبادردبستم سکوت کردم که رضا گفت:
_امیرعلی داری تندمیری...منم داشتم می رفتم بیابریم باهم حرف بزنیم
رفت بیرون ودست استادسلطانی وگرفت کشیدکه دستش وپس کشید وبابی رحمی بهم خیره شدوگفت:
_داشتم به این نتیجه می رسیدم توعین بقیه نیستی وفرق داری..اما الان میفهمم فرق تو این زیر زیرکی هرزه میپری
دستم وبه دربند کردم وداشتم از حال می رفتم که رضا داد زد:
_بسه امیرعلی
اونم باخشم نگاهش کردوخواست جوابش وبده که نگاهش بهم افتاد و دودل گفت:
_خوبی؟🙄
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پارت_64
چشمام وبادردبستم سکوت کردم که رضا گفت:
_امیرعلی داری تندمیری...منم داشتم می رفتم بیابریم باهم حرف بزنیم
رفت بیرون ودست استادسلطانی وگرفت کشیدکه دستش وپس کشید وبابی رحمی بهم خیره شدوگفت:
_داشتم به این نتیجه می رسیدم توعین بقیه نیستی وفرق داری..اما الان میفهمم فرق تو این زیر زیرکی هرزه میپری
دستم وبه دربند کردم وداشتم از حال می رفتم که رضا داد زد:
_بسه امیرعلی
اونم باخشم نگاهش کردوخواست جوابش وبده که نگاهش بهم افتاد و دودل گفت:
_خوبی؟🙄
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۱.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.