اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت_66

بهش نگاه کردم مشخص بودحال خوبی نداره ورنگش پریده بود اروم گفتم:

_خوبی؟

فقط نگاهم کرد که رضا بازهم گفت:

_امیرعلی بیابریم‌...کم اذیتش کن این دختر گناهی نداره

خواستم برگردم سمت رضا وبزنم تودهنش که همون لحظه پناه با ضرب افتاده روزمین وغش کرد سریع رفتم سمتش وگرفتمش تو بغلم واروم می زدم روصورتش ورضاهم نگران همش صداش می زد بلندش کردم وبردم سمت اتاق

گذاشتمش روتخت وگوشیم و ازتوجیبم برداشتم وشماره دکتر خانوادگیمون رو گرفتم وبهش گفتم خودش وبرسونه؛

رضا نشسته بود کنارش ودستش ومحکم گرفته ونگران نگاهش می کرد باصدای گرفته‌ای گفتم...😢
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎
دیدگاه ها (۰)

#آغوش_استاد🌙#پارت_67_رضا_هوم_واقعا دوسش داری؟_میدونی روز اول...

#آغوش_استاد🌙#پارت_68_بس کن امیرعلی...چرا توفکرمیکنی همه مثل ...

#اغوش_استاد🌙#پارت_65همون لحظه باضربه افتادم وچشمام بسته شد ف...

#آغوش_استاد🌙#پارت_64چشمام وبادردبستم سکوت کردم که رضا گفت:_ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط