دوست پسر سادیسمی من
𝑁𝑎𝑚𝑒:دوست پسر سادیسمی من🍷
𝑃𝑎𝑟𝑡:13
علامت کوک:_ علامت لارا:+
ویو جیمین
داشتم با شوگا پذیرایی رو مرتب میکریم از بالای پله
ها صدا اومد
=: من میرم ببینم چی بود
×: اوک
رفتم دیدم .....
=: شوگااااااااااا (داد)
×: ها چیه..
کوک چرا اینجاست؟
تو به دکتر زنگ بزن من هم کوک رو میبرم ٱتاقش
=: اوکی
بعد از چند مین
=: الان میاد
×: اوکی
ویو هیونجان
سلام من هیونجانم دشمن خونی جنگکوک و شنیدم که
جئون یه مدت تو کما بوده و الان که از کما در اومده قطعا ضعیف شده
پس فرست خوبی برای گرفتن جایگاهش هست
یو ها ها ها....(خنده شیطانی از اینا که میخندن و خفاش های در و پنجره میپرن😂)
{علامت هیون جانگ زیر دست هیونجان: € و علامت هیونجان: £ }
€: ارباب
£: ها؟
€: به تک تیر اندازمون گفتم از پنجره ی خونه ی جئون
سوزن بیهوشی رو بزنه به گردنش
و دکتر شخصیشونم گروگان گرفتیم و الان جاسوس خودمونو به جای دکتر میفرستیم
£: اوهوم.. خوبه
ببین این دفعه کارشو تموم کنید
€: بله قربان
£: اوم.. مرخصی
بالاخره داره نقشم میگیره جئون آماده ی مرگ باش
ویو جیمین
بعد از 10 مین دکتر اومد (علامت دکتر\)
/:سلام
=: سلام... شما؟
/:من دکترم
=: شما که آقای لی نیستید
/: بله... چون ایشون کاری براشون پیش اومده بود منو فرستادن
=: اوهوم..... خب جنگکوک طبقه ی بالاعه
یذره مشکوکه(تو فکرش)
/:تعظیم
چقدر سوال پیچ میکنه آدمو(تو فکرش)
ولی خوبه نقشه انجام شد
×: شما؟
/: من دکترم
×: اوهوم.... بدو زود ببین چیشده که غش کرده
/:چشم... فقط میشه برید بیرون؟
×: برای چی؟
/:اخه ایشون خون ریزی کردن و باعث میشه میکروب های لباس شما باعث بشه زخم ایشون عفونت کنه
×: اوهوم
شوگا رفت
/:خب آقای جئون شما بیهوشید
و من باید شما رو بکشم
تفگ رو از جیبش در آورد و به سمت کوک گرفت
خداحافظ مستر جئون
ویو کوک
هه فکر کرده صداشو نمیشنوم 🥴
............................
از زبان خودم:
خب شاید الان بگید واد هل یعنی چی
باید بگم که وقتی کوک داشت میرفت تو اتاق تک تیر
اندازو رو پشت بوم ساختمون بغلی دید و فهمید اوضاع
از چه قراره
باید بگم وقتی شوگا و جیمین کوک رو اوردن تو خونه همه
چیزو بهش گفتن به جز لارا
خلاصه کوک که فهمید وفتی تک تیر انداز شلیک کرد اون
جاخالی داد و الکی خودشو زد به غش و اینو شوگا و
جیمین میدونن و برای به دام انداختن دشمنشون این کارو کردن
....................................
ویو کوک
یه دفعه چشمامو باز کردم تفنگ رو پیشونیم بود
سریع دستشو پیچوندم و شوگا و جیمین درو باز کردن
_: ببریدش اتاق بارجویی تا بیام
=و×: اوک
داشتن میبردنش اتاق بازجویی که
یهو......
[شرایط: 12 تا لایک و 8 تا کامنت]
𝑃𝑎𝑟𝑡:13
علامت کوک:_ علامت لارا:+
ویو جیمین
داشتم با شوگا پذیرایی رو مرتب میکریم از بالای پله
ها صدا اومد
=: من میرم ببینم چی بود
×: اوک
رفتم دیدم .....
=: شوگااااااااااا (داد)
×: ها چیه..
کوک چرا اینجاست؟
تو به دکتر زنگ بزن من هم کوک رو میبرم ٱتاقش
=: اوکی
بعد از چند مین
=: الان میاد
×: اوکی
ویو هیونجان
سلام من هیونجانم دشمن خونی جنگکوک و شنیدم که
جئون یه مدت تو کما بوده و الان که از کما در اومده قطعا ضعیف شده
پس فرست خوبی برای گرفتن جایگاهش هست
یو ها ها ها....(خنده شیطانی از اینا که میخندن و خفاش های در و پنجره میپرن😂)
{علامت هیون جانگ زیر دست هیونجان: € و علامت هیونجان: £ }
€: ارباب
£: ها؟
€: به تک تیر اندازمون گفتم از پنجره ی خونه ی جئون
سوزن بیهوشی رو بزنه به گردنش
و دکتر شخصیشونم گروگان گرفتیم و الان جاسوس خودمونو به جای دکتر میفرستیم
£: اوهوم.. خوبه
ببین این دفعه کارشو تموم کنید
€: بله قربان
£: اوم.. مرخصی
بالاخره داره نقشم میگیره جئون آماده ی مرگ باش
ویو جیمین
بعد از 10 مین دکتر اومد (علامت دکتر\)
/:سلام
=: سلام... شما؟
/:من دکترم
=: شما که آقای لی نیستید
/: بله... چون ایشون کاری براشون پیش اومده بود منو فرستادن
=: اوهوم..... خب جنگکوک طبقه ی بالاعه
یذره مشکوکه(تو فکرش)
/:تعظیم
چقدر سوال پیچ میکنه آدمو(تو فکرش)
ولی خوبه نقشه انجام شد
×: شما؟
/: من دکترم
×: اوهوم.... بدو زود ببین چیشده که غش کرده
/:چشم... فقط میشه برید بیرون؟
×: برای چی؟
/:اخه ایشون خون ریزی کردن و باعث میشه میکروب های لباس شما باعث بشه زخم ایشون عفونت کنه
×: اوهوم
شوگا رفت
/:خب آقای جئون شما بیهوشید
و من باید شما رو بکشم
تفگ رو از جیبش در آورد و به سمت کوک گرفت
خداحافظ مستر جئون
ویو کوک
هه فکر کرده صداشو نمیشنوم 🥴
............................
از زبان خودم:
خب شاید الان بگید واد هل یعنی چی
باید بگم که وقتی کوک داشت میرفت تو اتاق تک تیر
اندازو رو پشت بوم ساختمون بغلی دید و فهمید اوضاع
از چه قراره
باید بگم وقتی شوگا و جیمین کوک رو اوردن تو خونه همه
چیزو بهش گفتن به جز لارا
خلاصه کوک که فهمید وفتی تک تیر انداز شلیک کرد اون
جاخالی داد و الکی خودشو زد به غش و اینو شوگا و
جیمین میدونن و برای به دام انداختن دشمنشون این کارو کردن
....................................
ویو کوک
یه دفعه چشمامو باز کردم تفنگ رو پیشونیم بود
سریع دستشو پیچوندم و شوگا و جیمین درو باز کردن
_: ببریدش اتاق بارجویی تا بیام
=و×: اوک
داشتن میبردنش اتاق بازجویی که
یهو......
[شرایط: 12 تا لایک و 8 تا کامنت]
- ۶.۴k
- ۰۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط