ماموریتای امروزش خیلی سخت بودن مافیا کشته های نسبتا زیادی

ماموریتای امروزش خیلی سخت بودن مافیا کشته های نسبتا زیادی توی این ماموریتا داده بود و مثل همیشه مسئولیتش گردن چویا بود.

بهر حال چویا رئیس ماموریتا بود نه؟ میخواست مثل همیشه که اعصابش خورد بود بره به یه بار یا فقط از یه جای بلند منظره یوکوهاما رو نگاه کنه و دودهای سیگارش رو تماشا کنه که به سمت آسمون میرن و توی هوا محو میشن ولی با فکر کردن به چیزی یا کسی موتورش رو جلوی بار نگه نمیداره و به راهش ادامه میده پوزخند صدا داری که موقع باز کردن در روی لباش شکل گرفت از هر کلمه ای پر معنا تر بود

با دیدن چویا لبخند زدی و به طرفش رفتی

تو: هی چویا روزت چطور بود؟

چویا در حالی که کتش رو در میآورد غر زد: افتضاح..

خیلی تعجب نکردی بلخره به اینجور رفتارای چویا عادت داری

تو: چقدر بد... میخوای در موردش حرف بزنی

چویا انگشت اشارش رو روی ل.ب.ا.ت .گذاشت نیشخندش حتا برای یه ثانیه از ل.ب.ا.ش پاک نشد

چویا: هیسسس... چرا باید بخوام در مورد همچین چیزای مسخره ای حرف بزنم؟

انگشت ش.س.ت.ش رو روی ل.ب پ.ا.ی.ی.ن.ی.ت ک.ش.ی.د هر بار فکر میکرد دیگه نمیتونه متعجب شه این اتفاق دوباره می افتاد.
قلب مدیر اجرایی مافیای بندر با همین ل.م.س ساده به تپش افتاده بود. این دختر تو چی توی وجودت داشتی که چویا اینجوری ع.ا.ش.ق.ت شده بود؟

این خیلی بهتر حالم رو خوب میکنه..

با ل.م.س ل.ب هایش توسط ل.ب.ه.ا.ت
احساس کرد آتش در وجودش شعله گرفت م.س.ت کننده تر از ش.ر.ا.ب
دیوانه وار تر از هر ا.ح.س.ا.س.ی...~
دیدگاه ها (۱)

پوستش امروز کنده شده بود دو تا تلاش برای خودکشی کرد که هردوش...

دازای :چه بوی غیر اشنایی..یچیزی بین خاک خیس و قهوه تلخ...نمی...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

پارت ۷۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط