وقتی پدرخوانده تو بود...
وقتی پدرخوانده تو بود...
پارت پانزدهم
ویو ا.ت
رفتم در رو باز کردم که کوک رو دیدم +سلام کوکیی
#سلامم ...خب کوک تو این چند روز اصلا تنهام نزاشت کم پیش میآمد که میرفت کوک اومد داخل
#چیکار میکنی ؟!
+کتاب میخونم
#چه کتابی؟!
+بیمارستان متروک
#جلد چندم؟! +پنجم
#اها میای فیلم ببینیم ؟!
+اومم آره میام
با کوک نشستیم فیلم دیدیم کوک منو و بیشتر به خودش چسبوند و این باعث تعجب من شده بود ولی اهمیت ندادم وسط هایی فیلم بود که صدا در اومد.و بعدش صدا جیمین که با دیدین ما قطع شد
_ا.ت کوچو... ا.ت
سریع بلند شدم +جیمین اومدی ؟! آهه خوشحالم که اومدی
_کوک ممنون برو خونتون
#جیمین ..._برو کوک #باشه
کوک رفت که جیمین گفت
_براچی آنقدر نزدیکش شدی ها ؟!
+ما فقط داشتیم ...
_داشتید فیلم میدید آره ؟! این جور نشستن و اونجوری بودن یه فیلم دیدن عادی نیست
+یعنی چی جیمین ؟!
حرفم رو که زدم جیمین من رو از موهام گرفت رو کشید به سمت اتاق بالا
+جیمین جیمین تروخدا ول کن جیمین
_بس کننن
+...
جیمین در یکی از اتاق ها رو باز کرد و انداخت اون تو
_بهت گفتم زیاد نزدیک دوست های من نمیشی ...بهت گفتم بهشون نمی چسبی اما تو بازم به حرف های من گوش نکردی
+جیمین _زهرماررر (داد)
جیمین همینجوری که نزدیک من میشد کمربند شلوارش رو باز میکرد و بعدش دور دستش پی چوند
_الان تنها کاری که میکنی شمردن هست هر بار که درست ازش بکشی دوباره از اول شروع میشه ...جیمین ضربه اول رو زد _بشمار لعنتییی
+یک...دو ...هفت...پونزده ... بیست و یک.... سی و پنج ... پ،پنجاه ...شص،شصت و ش،شیش ... نود و پن،،ج ...صد
ویو جیمین بعد از گفتن کلمه صد بیهوش شد یه نگاه بهش کردم
_ش،شت من ،من چه غلطی کردم ؟! وایی جیمین خاک تو سرت لعنت بهت لعنت بهت جیمیننن....ا.ت ا.ت بیدار شو ا.ت ببخشید من ،من عذر میخوام ا.ت ...سریع ا.ت رو بلند کردم و بردم تو اتاق خودم جعبه کمک های اولیه رو آوردم و زخم های بدنش رو پانسمان. کردم بدن سفیدش کبود کبود شده بود بعد از اتمام کارم همونجا دراز کشیدم و خوابم برد
ویو صبح جیمین
از خواب بیدار شدم که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN
پارت پانزدهم
ویو ا.ت
رفتم در رو باز کردم که کوک رو دیدم +سلام کوکیی
#سلامم ...خب کوک تو این چند روز اصلا تنهام نزاشت کم پیش میآمد که میرفت کوک اومد داخل
#چیکار میکنی ؟!
+کتاب میخونم
#چه کتابی؟!
+بیمارستان متروک
#جلد چندم؟! +پنجم
#اها میای فیلم ببینیم ؟!
+اومم آره میام
با کوک نشستیم فیلم دیدیم کوک منو و بیشتر به خودش چسبوند و این باعث تعجب من شده بود ولی اهمیت ندادم وسط هایی فیلم بود که صدا در اومد.و بعدش صدا جیمین که با دیدین ما قطع شد
_ا.ت کوچو... ا.ت
سریع بلند شدم +جیمین اومدی ؟! آهه خوشحالم که اومدی
_کوک ممنون برو خونتون
#جیمین ..._برو کوک #باشه
کوک رفت که جیمین گفت
_براچی آنقدر نزدیکش شدی ها ؟!
+ما فقط داشتیم ...
_داشتید فیلم میدید آره ؟! این جور نشستن و اونجوری بودن یه فیلم دیدن عادی نیست
+یعنی چی جیمین ؟!
حرفم رو که زدم جیمین من رو از موهام گرفت رو کشید به سمت اتاق بالا
+جیمین جیمین تروخدا ول کن جیمین
_بس کننن
+...
جیمین در یکی از اتاق ها رو باز کرد و انداخت اون تو
_بهت گفتم زیاد نزدیک دوست های من نمیشی ...بهت گفتم بهشون نمی چسبی اما تو بازم به حرف های من گوش نکردی
+جیمین _زهرماررر (داد)
جیمین همینجوری که نزدیک من میشد کمربند شلوارش رو باز میکرد و بعدش دور دستش پی چوند
_الان تنها کاری که میکنی شمردن هست هر بار که درست ازش بکشی دوباره از اول شروع میشه ...جیمین ضربه اول رو زد _بشمار لعنتییی
+یک...دو ...هفت...پونزده ... بیست و یک.... سی و پنج ... پ،پنجاه ...شص،شصت و ش،شیش ... نود و پن،،ج ...صد
ویو جیمین بعد از گفتن کلمه صد بیهوش شد یه نگاه بهش کردم
_ش،شت من ،من چه غلطی کردم ؟! وایی جیمین خاک تو سرت لعنت بهت لعنت بهت جیمیننن....ا.ت ا.ت بیدار شو ا.ت ببخشید من ،من عذر میخوام ا.ت ...سریع ا.ت رو بلند کردم و بردم تو اتاق خودم جعبه کمک های اولیه رو آوردم و زخم های بدنش رو پانسمان. کردم بدن سفیدش کبود کبود شده بود بعد از اتمام کارم همونجا دراز کشیدم و خوابم برد
ویو صبح جیمین
از خواب بیدار شدم که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN
۷.۳k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.