Part{23}
Part{23}
&خدا کنه اجوما خداکنه
پرش زمانی ۲ روز بعد :
ا/ت ویو:
خدا لعنتتون کنه دارم از درد میمیرم چرا هیچ کس نمیاد......دستام بخاطر سفتی زنجیرا مچم کبود کبود شده بود....
خدا مرگت بده جونگ کوک خب خدا ازت نگذره حداقل وصلم میکردی به صندلی من مچ دستام ظریفه بفهم نفهم
همینطور داشتم گریه میکردم که کوک اومد داخل
_هق هق
+اه هنوز که داری ابغوره میگری خسته نشدی
_(سکوت)
+خیله خب زود باش خودتو جمع و جور کن کلی کار داری(پوزخند)
هیچ توانی برای اینکه بخوام بهش چیز بگم نداشتم....اومد سمتمو دستامو باز کرد بخاطر کوتاهی خیلییییییی زیاد قدم داشتم میخوردم زمین که گرفتم....
براید استایل بغلم کردو بردم سمت اتاق.....خیلی خسته بودم چشمامو رو هم گذاشتمو نفهمیدم کی خوابم برد...
کوک ویو:
بدنش پر از خون بود حتی یسریاشم خشک شده بود...........زنگ زدم دکتر بیاد معاینش کنه
/اقای جئون خیلی ضعیف تر از دفعات قبل شدن باید خیلی مواظبشون باشید تغذیه ی درست داشته باشن و زیاد کار نکنن
+خیله خب بسه میتونی بری
/(تعظیم)
اصلا به درک میخوام صد سال سیاه تغذیه ی سالم نداشته باشه حالا وایسا دارم براش
ا/ت ویو:
از خواب بیدار شدم....اییییییی چقد سرم درد میکرد
چشم چرخوندمو کوک و دیدم که روی صندلی روبروی تخت نشسته بودو زل زده بود عین جن بهم
+خب ا/ت خانوم حالا که بهوش اومدی باید یسری قوانین بهت بگم
_چ...چه قوانینی
+قانون اول
لباس خدمتکاریت میاد و دوباره خدمتکار میشی البته برده ی من میشی
دیگه بی احترامی به من کامل تعطیل
جونگ کوک صدام نمیکنی اسمم اربابه
رفتن پیش لیا تعطیل
تا لنگ ظهر خوابیدن تعطیل
بقیه قوانین ام خدمتکار بهت میگه....
_چ....چی....ت..تروخدا بزار برم پیش لیا التماست میکنممم
+حتی فکرشم به سرت نزنه از فردا کارت شروع میشه
_من بدنم زخمه(بغض)
+اصلا برام مهم نی
شرایط پارت بعد:
۴۰ لایک
۳۰ کامنت
&خدا کنه اجوما خداکنه
پرش زمانی ۲ روز بعد :
ا/ت ویو:
خدا لعنتتون کنه دارم از درد میمیرم چرا هیچ کس نمیاد......دستام بخاطر سفتی زنجیرا مچم کبود کبود شده بود....
خدا مرگت بده جونگ کوک خب خدا ازت نگذره حداقل وصلم میکردی به صندلی من مچ دستام ظریفه بفهم نفهم
همینطور داشتم گریه میکردم که کوک اومد داخل
_هق هق
+اه هنوز که داری ابغوره میگری خسته نشدی
_(سکوت)
+خیله خب زود باش خودتو جمع و جور کن کلی کار داری(پوزخند)
هیچ توانی برای اینکه بخوام بهش چیز بگم نداشتم....اومد سمتمو دستامو باز کرد بخاطر کوتاهی خیلییییییی زیاد قدم داشتم میخوردم زمین که گرفتم....
براید استایل بغلم کردو بردم سمت اتاق.....خیلی خسته بودم چشمامو رو هم گذاشتمو نفهمیدم کی خوابم برد...
کوک ویو:
بدنش پر از خون بود حتی یسریاشم خشک شده بود...........زنگ زدم دکتر بیاد معاینش کنه
/اقای جئون خیلی ضعیف تر از دفعات قبل شدن باید خیلی مواظبشون باشید تغذیه ی درست داشته باشن و زیاد کار نکنن
+خیله خب بسه میتونی بری
/(تعظیم)
اصلا به درک میخوام صد سال سیاه تغذیه ی سالم نداشته باشه حالا وایسا دارم براش
ا/ت ویو:
از خواب بیدار شدم....اییییییی چقد سرم درد میکرد
چشم چرخوندمو کوک و دیدم که روی صندلی روبروی تخت نشسته بودو زل زده بود عین جن بهم
+خب ا/ت خانوم حالا که بهوش اومدی باید یسری قوانین بهت بگم
_چ...چه قوانینی
+قانون اول
لباس خدمتکاریت میاد و دوباره خدمتکار میشی البته برده ی من میشی
دیگه بی احترامی به من کامل تعطیل
جونگ کوک صدام نمیکنی اسمم اربابه
رفتن پیش لیا تعطیل
تا لنگ ظهر خوابیدن تعطیل
بقیه قوانین ام خدمتکار بهت میگه....
_چ....چی....ت..تروخدا بزار برم پیش لیا التماست میکنممم
+حتی فکرشم به سرت نزنه از فردا کارت شروع میشه
_من بدنم زخمه(بغض)
+اصلا برام مهم نی
شرایط پارت بعد:
۴۰ لایک
۳۰ کامنت
۱۵.۷k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.