اولین فیکمه اسمشم عشق عوضیه عوضی منظورش اشتباهه
اولین فیکمه اسمشم عشق عوضیه عوضی منظورش اشتباهه
قبلا گزاشته بودم ولی بجز شیدا کسی نخوندش الان تویه دو قسمت همشو میزارم
عشق عوضی
بدو بدو پله هارو رفت پایین واقا ناراحت بود بغضش داشت میترکید واقا این اتفاق براش سخت بود تااینکه دستی مانعش شد
تاعو!!!!!چی شده ؟بسختی.جواب داد:حالم خوب نیست شیو باید برم شیو:کجا؟تاعو:نمیتونم ولی نمیتونم بمونم شیو:وایسا ..تاعو میخواست جواب بده که بغضش گلوش رو چنگ زد شیو وضعیت تاعو رو فهمید و نزاشت حرفشو بزنه دستشو گرفت و اونو برد توی حیاط و برگشت و کلید ماشین رو از لی گرفت و سریع خودشو تاعو سوار ماشین شدن شیو ماشین رو روشن کرد و راه افتاد همون موقه صدای گریه های پر حق حقی رو شنید وقتی برگشت سمت تاعو دید که داره گریه میکنه شیو ماشین رو کنار خیابون نگه داشت و برگشت سمت تاعو و بغلش کرد و سعی کرد ارومش کنه و ازش دلیل گریشو پرسید تاعو:کریس و سوهو داشتن اس بازی میکردن که من تصادفی پیاماشونو خوندم هق هق فین فین
شیو به صورت تاعو نگاه کرد اونموقه کل صورتش قرمز شده بود لباس شیو و صورت تاعو خیس خیس شده بود شیو: خب تاعو ادامه داد:کریس به سوهو گفت که به محض این که این پسره ی بیخودو از سرم باز کنم با هم......و دیگه ادامه نداد... ماشین رو سکوت فرا گرفته بود شیو :یعنی چی ؟؟اون عوضی منظورش چی بود؟ تاعو توی چشمای شیو نگاه کرد و گفت: من پسره ی......شیو توی حرفش پرید و داد زد: خفه شو اون غلط کرد اون حرفو زد تو هم جرعت داری تکرار کن
تاعو میخواست یه چیزی بگه که شیو برای ساکت کردنش سریع ل.ب.هاشو روی ل.ب. های تاعو گزاشت بعد از چند دقیقه با فشار های تاعو ازش جدا شد هردوشون خیلی خیلی شوکه شده بودن ازین اتفاق شیو شرمنده و تاعو خجالت زده بود که یه صدا سکوت رو شکست شیو سریع پیاده شد و به ماشین پشتی نگاه کرد یه بوگاتی زرد اشنا بود تاعو هم سریع پیاده شد وقتی راننده ی ماشین پشتی پیاده شد شیو با تعجب گفت: سهوناا ؟تو اینجا چی کار میکنی مگه اینچئون نبودی؟
سهون:کلی گفت کار داریم باید بیام منم اومدم راستی شما دوتا توی ماشین با هم چی کار دارین ؟هاا نکنه خبریه؟و بعدش سرفه کرد و خندید تاعو با یادوری ماجرای توی ماشین جیغ کشید:یااااا سهونااااا ما جفتمون پسریما چطور میتونیم از اون کارا کنیم ؟ سهون دوباره سرفه کرد و گفت:من منظورم این بود که یه هفته دیگه تولد لوهانه و با هم براش سوپرایز دارید واسه همینم کای به من زنگ زد تاعوو یا چطور میتونی اینقد منحرف باشی ؟ و بعد یه نگاه به تاعو کرد و یه نگاه به شیو و دوباره تاعو بعد سریع برگشت سمت شیو و گفت نکنه واقا کاری کردین شیو هیونگ داشتی تاعورو می بردی ویلای خارج از شهرت؟این کاره درستی برای دوتا پسر نیستت شرماوره شیو:خجالت بکش.منحرف تاعو حالش خوب نبود داشتم میبردمش بیمارستان همین سهون:اماکریس همیشه مراقب.تاعوست تو چرا این کارو میکنی ؟؟این خودشیرینیه هاااا تاعو:اصلا خودم تنهایی میرم و با یاد اوری کریس دوباره گریش گرفت
وسریع حرکت کرد تاعو:کجا شیو:میخوام با عشقم برم دَدَر موشکلیه ؟تاعو:عشقت؟شیو:اره همین خوشگلی که جفتم نشسته دیگه ومن دستشو گرفتم.. و بعددست تاعو رو گرفت تاعو میخواست دستشو از دست شیو بیرون بکشه ولی شیو دستشو محکم گرفته بود تاعو:شیوولش کن شیو:چرا ؟ازمن خوشت نمیاد؟من ضعفی دارم؟قول میدم مثل اون رفتار نکنم و عاشقانه باهات باشم پس لطفا توهم منوپس نزن تاعو سکوت کرده بود و هیچی نمی گفت چون اون همیشه شیو رو به عنوان دوستش دوست داشت نه عشقش شیو:میتونیم برگردیم خوابگاه و همه چیز رو فراموش کنیم ؟البته اگه دوستم نداری تاعو با این حرف شیو لبخند زد و سرشو تکون داد شیویه قطره اشک از گونش چکید و پاش رو محکم روی گاز فشار داد و برگشت سمت خوابگاه
وقتی رفتن خوابگاه توی طبقه ی دوم (کمپانی هایه کره ای خوابگاه های گروه ها چه دختر چه پسر توی کمپانیه ولی طبقه ها متفاوته )امبر پرید جلوی شیو:هیووووووونگ مگه نگفتی امروز با هن فوتبال بازی می کنیم؟؟؟((شیو..امبر..لوهان..سهون همیشه با هن فوتبال بازی میکنن)) هاااااانن ...امبر وقتی دید که شیو حالش گرفته تر از اونیه که بشه سر به سرش گزاشت دستشو گزاشت پشت کما شیو و اونو برد سمت خوابگاه اکسو قبل از اینکه حرکت کنه متوجه ی تاعو شد بعد با هوف تقریبا بلندی دست اونم گرفت و برد بالا وقتی رسید دم در خوابگاه لوهان سریع درو باز کرد گفت:ااااا نونا (توی کره پسرا به دخترای بزرگ تر از خودشون میگن نونا)امبر: لوهان من از تو کوچیک ترم پس نونا هم نیستم... لوهان:چیییییرااااا هسدییی حالا که اینطور شد پس جوزی فین ((چینیای اس ام نمیتونن اسم امبر (امبر جوزفین)رو درست تلفظ کنن ))امبر: اول بیا این هم گروهیاتو جم کن تا دق نکردن بعد خودم شخصا تلفظ اسمم رو با ملاقات خصوصی دستم با ص
قبلا گزاشته بودم ولی بجز شیدا کسی نخوندش الان تویه دو قسمت همشو میزارم
عشق عوضی
بدو بدو پله هارو رفت پایین واقا ناراحت بود بغضش داشت میترکید واقا این اتفاق براش سخت بود تااینکه دستی مانعش شد
تاعو!!!!!چی شده ؟بسختی.جواب داد:حالم خوب نیست شیو باید برم شیو:کجا؟تاعو:نمیتونم ولی نمیتونم بمونم شیو:وایسا ..تاعو میخواست جواب بده که بغضش گلوش رو چنگ زد شیو وضعیت تاعو رو فهمید و نزاشت حرفشو بزنه دستشو گرفت و اونو برد توی حیاط و برگشت و کلید ماشین رو از لی گرفت و سریع خودشو تاعو سوار ماشین شدن شیو ماشین رو روشن کرد و راه افتاد همون موقه صدای گریه های پر حق حقی رو شنید وقتی برگشت سمت تاعو دید که داره گریه میکنه شیو ماشین رو کنار خیابون نگه داشت و برگشت سمت تاعو و بغلش کرد و سعی کرد ارومش کنه و ازش دلیل گریشو پرسید تاعو:کریس و سوهو داشتن اس بازی میکردن که من تصادفی پیاماشونو خوندم هق هق فین فین
شیو به صورت تاعو نگاه کرد اونموقه کل صورتش قرمز شده بود لباس شیو و صورت تاعو خیس خیس شده بود شیو: خب تاعو ادامه داد:کریس به سوهو گفت که به محض این که این پسره ی بیخودو از سرم باز کنم با هم......و دیگه ادامه نداد... ماشین رو سکوت فرا گرفته بود شیو :یعنی چی ؟؟اون عوضی منظورش چی بود؟ تاعو توی چشمای شیو نگاه کرد و گفت: من پسره ی......شیو توی حرفش پرید و داد زد: خفه شو اون غلط کرد اون حرفو زد تو هم جرعت داری تکرار کن
تاعو میخواست یه چیزی بگه که شیو برای ساکت کردنش سریع ل.ب.هاشو روی ل.ب. های تاعو گزاشت بعد از چند دقیقه با فشار های تاعو ازش جدا شد هردوشون خیلی خیلی شوکه شده بودن ازین اتفاق شیو شرمنده و تاعو خجالت زده بود که یه صدا سکوت رو شکست شیو سریع پیاده شد و به ماشین پشتی نگاه کرد یه بوگاتی زرد اشنا بود تاعو هم سریع پیاده شد وقتی راننده ی ماشین پشتی پیاده شد شیو با تعجب گفت: سهوناا ؟تو اینجا چی کار میکنی مگه اینچئون نبودی؟
سهون:کلی گفت کار داریم باید بیام منم اومدم راستی شما دوتا توی ماشین با هم چی کار دارین ؟هاا نکنه خبریه؟و بعدش سرفه کرد و خندید تاعو با یادوری ماجرای توی ماشین جیغ کشید:یااااا سهونااااا ما جفتمون پسریما چطور میتونیم از اون کارا کنیم ؟ سهون دوباره سرفه کرد و گفت:من منظورم این بود که یه هفته دیگه تولد لوهانه و با هم براش سوپرایز دارید واسه همینم کای به من زنگ زد تاعوو یا چطور میتونی اینقد منحرف باشی ؟ و بعد یه نگاه به تاعو کرد و یه نگاه به شیو و دوباره تاعو بعد سریع برگشت سمت شیو و گفت نکنه واقا کاری کردین شیو هیونگ داشتی تاعورو می بردی ویلای خارج از شهرت؟این کاره درستی برای دوتا پسر نیستت شرماوره شیو:خجالت بکش.منحرف تاعو حالش خوب نبود داشتم میبردمش بیمارستان همین سهون:اماکریس همیشه مراقب.تاعوست تو چرا این کارو میکنی ؟؟این خودشیرینیه هاااا تاعو:اصلا خودم تنهایی میرم و با یاد اوری کریس دوباره گریش گرفت
وسریع حرکت کرد تاعو:کجا شیو:میخوام با عشقم برم دَدَر موشکلیه ؟تاعو:عشقت؟شیو:اره همین خوشگلی که جفتم نشسته دیگه ومن دستشو گرفتم.. و بعددست تاعو رو گرفت تاعو میخواست دستشو از دست شیو بیرون بکشه ولی شیو دستشو محکم گرفته بود تاعو:شیوولش کن شیو:چرا ؟ازمن خوشت نمیاد؟من ضعفی دارم؟قول میدم مثل اون رفتار نکنم و عاشقانه باهات باشم پس لطفا توهم منوپس نزن تاعو سکوت کرده بود و هیچی نمی گفت چون اون همیشه شیو رو به عنوان دوستش دوست داشت نه عشقش شیو:میتونیم برگردیم خوابگاه و همه چیز رو فراموش کنیم ؟البته اگه دوستم نداری تاعو با این حرف شیو لبخند زد و سرشو تکون داد شیویه قطره اشک از گونش چکید و پاش رو محکم روی گاز فشار داد و برگشت سمت خوابگاه
وقتی رفتن خوابگاه توی طبقه ی دوم (کمپانی هایه کره ای خوابگاه های گروه ها چه دختر چه پسر توی کمپانیه ولی طبقه ها متفاوته )امبر پرید جلوی شیو:هیووووووونگ مگه نگفتی امروز با هن فوتبال بازی می کنیم؟؟؟((شیو..امبر..لوهان..سهون همیشه با هن فوتبال بازی میکنن)) هاااااانن ...امبر وقتی دید که شیو حالش گرفته تر از اونیه که بشه سر به سرش گزاشت دستشو گزاشت پشت کما شیو و اونو برد سمت خوابگاه اکسو قبل از اینکه حرکت کنه متوجه ی تاعو شد بعد با هوف تقریبا بلندی دست اونم گرفت و برد بالا وقتی رسید دم در خوابگاه لوهان سریع درو باز کرد گفت:ااااا نونا (توی کره پسرا به دخترای بزرگ تر از خودشون میگن نونا)امبر: لوهان من از تو کوچیک ترم پس نونا هم نیستم... لوهان:چیییییرااااا هسدییی حالا که اینطور شد پس جوزی فین ((چینیای اس ام نمیتونن اسم امبر (امبر جوزفین)رو درست تلفظ کنن ))امبر: اول بیا این هم گروهیاتو جم کن تا دق نکردن بعد خودم شخصا تلفظ اسمم رو با ملاقات خصوصی دستم با ص
۱۱.۱k
۲۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.