پارت سوم وقتی دوست برادرته

پارت سوم وقتی دوست برادرته:

بعد رفتم تو حال یه نگاهی به دوستای یونگی کردم و رفتم تو اتاقم و یه اهنگ گذاشتم و شروع کردم به دنس رفتم صدا رو هزار گذاشته بودم.

که یهو داداشم یونگی اومد تو

یونگی: اتتتت صدای این اهنگ و کم کن.

+: باشه چخبرته داداشی

یونگی: افرین دختر خوب

+: میری بیرون دیگه؟

یونگی: باشه رفتم چیه.

یونگی میره بیرون منم یکم اهنگ و کم کردم رفتم شروع کردم به دنس رفتن.

بعد از کلی دنس رفتن و مسخره بازی خسته شدم ولو شدم رو تختم.

+: اهه چقدر بالا پایین کردم خسته شدم.یکم بخوابم اصن.

ویو جیمین

با اعضا نشسته بودیم داشتیم گپ میزدیم و یونگی عکس دوست دخترشو نشونمون داد اسم دختره لونا بود دختر قشنگیه ولی از ات قشنگ تر نیست یونگی میگفت اگه ات خواهرش نبود حتما باهاش ازدواج میکرد ولی من میگم خداروشکر که خواهرشه چون من خودم ات و دوستش دارم.

تهیونگم اسم دوست دخترش لی لی هستش.

نامجونم که سینگله هنوز بیچاره البته خودمم سینگلم 😅پس اینو به کسی باید گفت که خودش سینگل نباشه...

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

پارت اول رمان برادر های ناتنی من در خواستییه روز مثل روزهای ...

پارت دوم برادر های ناتنی مندر خواستیات دراز کشیده بود روی تخ...

ارمیا برید رای بدین به بی تی اس عقبه اگه اکسو ببره جونگکوک و...

امشب دو پارت از رمان و میزارم

پارت ۱۳

p⁸جین محکم بغلم کرد و سرمو محکم بوسید🐹 آخخخخخ فداتشمم خندیدی...

پارت ۱۴جنگکوک: ات، من برم، سوا اینجا هست چیزی خواستی به سوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط