PART 24💚🍉
#PART_24💚🍉
با تردید چند قاشق خورد وقتی مطمعن شد شروع کرد به خوردن
بعد غذا پسرا مثل همیشه رفتن پای فوتبال دستی و ما دخترا دو دسته شدیم منو ثنا و پری ظرفا رو شستیم مرضیه و ملیکا و سیما میوه شستن
کف درست کردم شروع کردم کف زدن ظرفا پری یهو ابو باز کرد که باعث شد کمی لباسم خیس بشه با حرص موهاشو کفی کردم که جیغ زد ثنا سرش تو گوشی بود از جیغ ناگهانی پریناز جا خورد و بالا پرید با شوک بهمون نگاه میکرد بعد چند ثانیه به خودش اومد و روانی ای نثارمون کرد ظرفا رو سریع شستیم و سیما اینا اومدن میوه هارو شستن و خوشک کردن و چیدن و باهم بردیم تو سالن
این پسرا هم فقط میخورن و خوشگذرونی میکنن
به خودشون یذره زحمت ندادن بیان کمک مون
سینا:چه عجب
من:میوه تو بخور گوه نخور فقط بلده بخوره بخوابه
سینا چشم غره بم رفت که بد ترشو بهش جواب دادم
مهدی و مرضیه محمدرضا و علیرضا و ملیکا و میلاد زود رفتن خونه شون و ما موندیم یکم گفتیم و خندیدیم و رفتیم اتاقامون و خوابیدیم
صبح که بیدار شدم دست و رومو شستم و میز صبحانه رو اماده کردم و رفتم اتاقم تا اماده شم
اومدم پایین همه تعجب کرده بودن که کی میز رو چیده
با لبخند گفتم چرا نمیشینید بخوریم بریم
سهیل _اینا همش کار توعه
من_اره چطور
علی یه تای ابرو شو بالا انداخت و گفت _بهت نمیاد
من_بخورید بریم دیرمون میشه
با تردید چند قاشق خورد وقتی مطمعن شد شروع کرد به خوردن
بعد غذا پسرا مثل همیشه رفتن پای فوتبال دستی و ما دخترا دو دسته شدیم منو ثنا و پری ظرفا رو شستیم مرضیه و ملیکا و سیما میوه شستن
کف درست کردم شروع کردم کف زدن ظرفا پری یهو ابو باز کرد که باعث شد کمی لباسم خیس بشه با حرص موهاشو کفی کردم که جیغ زد ثنا سرش تو گوشی بود از جیغ ناگهانی پریناز جا خورد و بالا پرید با شوک بهمون نگاه میکرد بعد چند ثانیه به خودش اومد و روانی ای نثارمون کرد ظرفا رو سریع شستیم و سیما اینا اومدن میوه هارو شستن و خوشک کردن و چیدن و باهم بردیم تو سالن
این پسرا هم فقط میخورن و خوشگذرونی میکنن
به خودشون یذره زحمت ندادن بیان کمک مون
سینا:چه عجب
من:میوه تو بخور گوه نخور فقط بلده بخوره بخوابه
سینا چشم غره بم رفت که بد ترشو بهش جواب دادم
مهدی و مرضیه محمدرضا و علیرضا و ملیکا و میلاد زود رفتن خونه شون و ما موندیم یکم گفتیم و خندیدیم و رفتیم اتاقامون و خوابیدیم
صبح که بیدار شدم دست و رومو شستم و میز صبحانه رو اماده کردم و رفتم اتاقم تا اماده شم
اومدم پایین همه تعجب کرده بودن که کی میز رو چیده
با لبخند گفتم چرا نمیشینید بخوریم بریم
سهیل _اینا همش کار توعه
من_اره چطور
علی یه تای ابرو شو بالا انداخت و گفت _بهت نمیاد
من_بخورید بریم دیرمون میشه
۱.۶k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.