پارت ۳
پارت ۳
انچه گذشت:تهیونگ به جونگ کوک گفت فقط ولش کن بریم پایین حرف میزنیم
ساعت حدودا ی پنج صبح بود و هوا کم کم داشت روشن میشد...
جونگکوک با داد : ولش کنم؟ تو تو عقلت رو از دست دادی واقعا؟ مگه این تو نبودی کن میخواستی..
تهیونگ حرفش رو قطع کرد و داد زد : اره ولی من نمیدونم وقتی میبینمش قلبم میزنه انگار انگار یه حس عجیبی داره اون خیلی خیلی ....
جونگ کوک : تو تو عاشقش شدی؟
تهیونگ : من چی شدم؟
جونگ کوک این دفعه شمرده گفت: عاشقش.شدی
تهیونگ : عشق عشق چیه من یه شیطانم اصلا عشق چی؟
جونگ کوک : عشق همون سیبی که سفید برقی گاز زد با این تفاوت که این با یه بوسه خوب نمیشه:)))
تهیونگ هیچ حرفی نزد و فقط اشک از چشماش سرازیر شد....
و اما چند روز بعد 👇🏻
ویو جونگکوک : طاقتم تموم شده بود تصمیم گرفتم صبح وقتی تهیونگ خوابه برم اون فرشته ی مزخرف رو بکشم........
یه حمایتمون نشه؟ 🥀🙂
و نظر بدید لططفاااا
انچه گذشت:تهیونگ به جونگ کوک گفت فقط ولش کن بریم پایین حرف میزنیم
ساعت حدودا ی پنج صبح بود و هوا کم کم داشت روشن میشد...
جونگکوک با داد : ولش کنم؟ تو تو عقلت رو از دست دادی واقعا؟ مگه این تو نبودی کن میخواستی..
تهیونگ حرفش رو قطع کرد و داد زد : اره ولی من نمیدونم وقتی میبینمش قلبم میزنه انگار انگار یه حس عجیبی داره اون خیلی خیلی ....
جونگ کوک : تو تو عاشقش شدی؟
تهیونگ : من چی شدم؟
جونگ کوک این دفعه شمرده گفت: عاشقش.شدی
تهیونگ : عشق عشق چیه من یه شیطانم اصلا عشق چی؟
جونگ کوک : عشق همون سیبی که سفید برقی گاز زد با این تفاوت که این با یه بوسه خوب نمیشه:)))
تهیونگ هیچ حرفی نزد و فقط اشک از چشماش سرازیر شد....
و اما چند روز بعد 👇🏻
ویو جونگکوک : طاقتم تموم شده بود تصمیم گرفتم صبح وقتی تهیونگ خوابه برم اون فرشته ی مزخرف رو بکشم........
یه حمایتمون نشه؟ 🥀🙂
و نظر بدید لططفاااا
۶.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.