عروسفراری

#عروس_فراری 🤍👀
Part: ²³

که یهو صدای شکستن چیزی از افکارم کشیدم بیرون....لای در رو اروم باز کردنم و یه نگاهی به اتاق انداختم...شیشه ی عطر شکسته بود اما کسی تو اتاق نبود !
اهمیتی ندادم و در رو بستم .‌..

ویو ات:
داشتم تو اتاقش میگشتم که یهو دستم خورد به یه شیشه ی عطر و پخش شد رو زمین ! .... سریع دوییدم پشت مبل...
صدای باز شدن دره حموم رو فهمیدم اما بعد چند لحظه دوباره در بسته شد .‌‌‌‌.... نفس عمیقی کشیدم و اروم از پشت مبل بیرون اومدم و خواستم از اتاق بیرون برم که در حموم باز شد ....

تهیونگ: فوضول خانم کجا؟!

آب دهنم رو بزور قورت دادم و برگشتم سمتش....

ات: چیزه ...
تهیونگ: آخرش این فضولیت کار دستت میده ها !
ات: خب ....

حوصله ی جواب پس دادن نداشتم پس سریع در رو باز کردم و زدم بیرون....
از پله ها تند تند اومدم پایین که کای جلوم‌ سبز شد !

ات: کای!
کای: ات! ...آم ارباب رو ندیدی؟!
ات: چرا تازه از حموم دراومده....
کای: اوهوم ...حالا خودت جایی داشتی میرفتی؟!
ات: نه چرا ؟!
کای: آخه...اون جوری که پله ها رو رد میکردی انگار عجله داشتی!
ات: نه بابا ...برو دیگه به کارت برس ...(خنده ی مصنوعی )

از کای رد شدم و رفتم تو حیاط ...به ماشین هایی که به گوشه و کنار های حیاط پارک شده بود نگاه میکردم که با کله رفتم تو شِکمِه یه نفر ‌‌....سرم رو بالا آوردم و با یه پسر خوشمل و جذاب روبه رو شدم ...!

.... : سلام خانم !
ات: س...سلام...
.... :کیم تهیونگ هستن؟!
ات: ب‌..بله!....
.... : میتونم ببینمشون؟!
ات: بله چرا که نه ...بیاین دنبالم....

راه افتادم و اون پسره هم دنبالم ....

ات: ببخشیدا ولی ...اسمتون چیه؟!

خیلی خوشگل بود فکر کنم روش کراش زده بودم !

.... : جونکوک هستم!... جئون جونکوک!
ات: چه باحال(زیر لب)
جونکوک: چیزی گفتین؟!
ات: نه نه نه (خنده ی مصنوعی )

بلخره رسیدیم اتاق تهیونگ....اروم در زدم که گفت بیا تو ....وارد اتاق شدیم ...
به محض این که وارد اتاق شدیم تهیونگ با ذوغ اومد طرف جونکوک....

تهیونگ: بَه بَه جونکوک خان ...آفتاب از کدوم طرف دراومده این وَرا پیدات شده؟!
جونکوک: داستانش مُفَصَلِه ....
تهیونگ: هوم ...خب ات تو برو بیرون!
ات: عه چرا ؟! ...میخوام بمونم!
تهیونگ: میگم برو بیرون!
ات: تهیونگگگگگگ!
جونکوک : خب بزار بمونه...
تهیونگ: آه ...خب بابا ...

تهیونگ و جونکوک رفتن سمت کاناپه و نشستن‌....اروم رفتم کنار جونکوک نشستم ....
دیدگاه ها (۸)

ادامه ی پارت ²³.....تهیونگ: بیا این وَر بشین !ات: عه ...تهیو...

#درخواستی Part: ¹از اول هم شوگا همیشه بهت میگفت که گشتن با ا...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ²²پماد زدنم که تموم شد سرم رو بالا آوردم...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ²¹از تهیونگ فاصله گرفتم و رفتم سمت مبل.....

چرامن پارت ۴از همون دار دسته ی پیر مرده ستات و جونکوک: خوش ا...

چرا من پارت ۲جونکوک: باشه الان میام چاگیاات؛ ممنونویو ات: رف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط