لجبازجذابP
لجباز_جذابP73
سوک: خوبین؟
×اخخ
+اره ممنون..
ووک: حواستون کجاست؟
×همینجاست..
+نه من حواسم پرت شد..
سوک: مواظب باشین..
+ببخشید خوبی؟
سوک: اره..
+کاریت نشد؟
_چیشده؟
سوک: نه خوبم..
+پام پیچ خورد..
×ایشون گرفتمون.. خخخ
_خیلی خب بسته دیگه رقص بیاین..
+مگه باید از شما اجازه بگیریم؟
_چی؟
×هیچی..
+گفتم مگه باید از شما اجازه بگیریم؟
×ات بس کن..
÷ات بیا بریمم..
تهیونگ دستمو گرفت و اومدیم سمت میز..
÷مواظب حرفات باش..
+وااا مگه چی گفتم؟
_به نظرم برگردیم..
+نه من هنوز میخوام باشم
×منم..
_نه میریم کلبه..
+شما برین من بعدش میام..
_گفتم نه نمیفهمی؟
+دوس ندارم خب
÷بی خوود بر میگردیم..
+هی جونگ کوک..
_چیه؟
+همش تقصیر توعه..
_چرا؟
+اگه اینا رو نمیگفتی الان ما به کارمون میرسیدیم..
÷آیوذدریارو دوست داری؟ میای؟
×اوکی..
+کجا؟
×باز برمیگردیمم..
+بفرماا.. اینام رفتن..
_ات خیلی امشب زباده روی کردی..
+من که هنوز کاری نکردم؟
_نکردی؟ پس من همه ی ا
اون نوشیدنیا رو خوردم و الانم من داشتم با پسرا میرقصیدم..
+اسمش زیاده روی نیست..
_هر اسمی دوست داری روش بزار از نظر من زیاده رویه..
+نیست.. خوش گذرونیه..
_بیا بریم..
+نمیام..
_گفتم بیا بریم..
+منم گفتم دوست ندارم.. مشکلیه؟
_نیای تمام پسرای اینجا رو با خاک یکسان میکنم..
+به اینا چیکار داری؟
_بهتره بگم تو با اینا چیکار داری؟
+من؟ هیچ.. میرقصم باهاشون.. اگه شما لطف کنی به تهیونگ چیزی نگی میخوام یکم بیشتر نوشیدنی بخورم..(الان هیچی نیست؟ 😐😂)
_قرار نیستم تهیونگ چیزی بفهمه چون تو اصلا دستتم به اونا نمیخوره..
+عهه..؟
_اره
+اگه خوردچی؟
_نمیخوره
+اگه خورد
_پشیمون میشی..
+نمیشم..
_مطمعنی؟
+یااااا.. میخوای چیکار کنی؟ یکم منحرف شدم..
_شاید چیزی که تو ذهنته حقیقت باشه..
+گریه کنم راضی میشی؟
_درد بکشی راضی میشم..
+هعیییی.. میشه گمشی از اینجا؟
_اره... اما با تو..
+نهههه.. اه نمیخوام بیام باباااا.. بزار کارمو بکنم..
_کارتو بکن.. اما شب بزار منم کارمو بکنمم..
+هر غلطی دلت میخواد بکن.. منو از خودش میترسونه.. امشب من با آیو پیش هم میخوابیمم.. تو هم جای تهیونگی فهمیدی؟
_بعید میدونم عشقشون اجازه بده.. خخخ
+خب نده... یک اتاق دیگه میگیرمم.. بدون تو بهترهه..
_ات بس کن.. عصبانی شمم خودت میدونی نیاز به توضیح نیست..
+تو هنیشه عصبانی عزیزم.. خب اگه دلت میخواد بیا باهم همه اینا رو انجام بدیم؟ چطوره؟
_دیوونم کردی
+با تو ام جواب بده.. صبر کن الان میامم..
به سرع رفتم جای هلن و دوتا اب جو گرفتم و اومدم جای کوک..
+بیا این مال تو اینم مال من..
_تو نمیفهمی؟ مست میشیی
+خب من مستی رو دوست دارمم.. باحال نیست؟
_اره اتفاقا کار من راحته..
+کوک بهم دست نمیزنی هااا..
_تو هم از اینا نمیخوری..
+خب تو هم بخووور..
_من نمیخورم اما تهیونگ برگرده کارت تمومه
+اون نمیاد..
_بفرما اومدن..
جدی گفت اومدن.. منم ابجو ها رو پشتم قایم کردم که نبینه..
÷بیاین بریم؟
_کجا؟
آیو اومد کنارم که ابجو ها رو دید.. دستشو گرفت پشت و منم بهش دادم..
÷ات چیه دستت؟
+هیچی نیست..
دستمو اوردم و نشونش دادمم..
سری بردم عقب و از آیو گرفتمم..
×تهیونگ تو و کوک برید همونجا منم ات رو راضی میکنم که بیاد..
÷خیلی خب بریمم.... کوک... بریم میگم..
کوک و تهیونگ رفتن که یه نفس راحت کشیدمم..
×هی دختر اگه میدید که کارت تموم بود..
+مرسی
×بزارشون بریم..
+نمیخوای یکم امتحان کنی؟
×نههه فردا میریم باهم یه جا دیگه بعد بخووور اصلا هر چقدر خواستی
+یکی چیزی نمیشههه.. واای آیو دارم از فضولی میمیرمم..
×اگه بخوری نستت میکنه بعدش بریم میفهمن..
+آیو دیگههه.. یه کوچولو میخورم برا مزش..
×نه ات نههه.. بیا ببریم توی کلبه بزار بعدن بخور اوکی؟
+هففف فقط یدونه خواستم..
×بدو تا شک نکردن..
با آیو رفتیم اب جو ها رو گذاشتم توی یخچال و اومدم بیرون..
×گذاشتی؟
+هوم بریم..
×اوک
+حالا کجا میریم؟
×خیلی باحاله دورتادور ریسه زدن و اونایی که دوست پسر دارن و نامز دارن میرن و باهم گپ میزنن..
+فعلا که رابطم با کوک اصلا خوب نیست..
×نکنه فهمیده ابجو برداشتی؟
+اصلا من اونا رو گرفتم که باهاش بخورم..
×وااااای ات.. من بعد از اینکه فهمیدم خواهر کوکم.. اونجا زندگی میمردم چند وقت.. مستم کردم..
سوک: خوبین؟
×اخخ
+اره ممنون..
ووک: حواستون کجاست؟
×همینجاست..
+نه من حواسم پرت شد..
سوک: مواظب باشین..
+ببخشید خوبی؟
سوک: اره..
+کاریت نشد؟
_چیشده؟
سوک: نه خوبم..
+پام پیچ خورد..
×ایشون گرفتمون.. خخخ
_خیلی خب بسته دیگه رقص بیاین..
+مگه باید از شما اجازه بگیریم؟
_چی؟
×هیچی..
+گفتم مگه باید از شما اجازه بگیریم؟
×ات بس کن..
÷ات بیا بریمم..
تهیونگ دستمو گرفت و اومدیم سمت میز..
÷مواظب حرفات باش..
+وااا مگه چی گفتم؟
_به نظرم برگردیم..
+نه من هنوز میخوام باشم
×منم..
_نه میریم کلبه..
+شما برین من بعدش میام..
_گفتم نه نمیفهمی؟
+دوس ندارم خب
÷بی خوود بر میگردیم..
+هی جونگ کوک..
_چیه؟
+همش تقصیر توعه..
_چرا؟
+اگه اینا رو نمیگفتی الان ما به کارمون میرسیدیم..
÷آیوذدریارو دوست داری؟ میای؟
×اوکی..
+کجا؟
×باز برمیگردیمم..
+بفرماا.. اینام رفتن..
_ات خیلی امشب زباده روی کردی..
+من که هنوز کاری نکردم؟
_نکردی؟ پس من همه ی ا
اون نوشیدنیا رو خوردم و الانم من داشتم با پسرا میرقصیدم..
+اسمش زیاده روی نیست..
_هر اسمی دوست داری روش بزار از نظر من زیاده رویه..
+نیست.. خوش گذرونیه..
_بیا بریم..
+نمیام..
_گفتم بیا بریم..
+منم گفتم دوست ندارم.. مشکلیه؟
_نیای تمام پسرای اینجا رو با خاک یکسان میکنم..
+به اینا چیکار داری؟
_بهتره بگم تو با اینا چیکار داری؟
+من؟ هیچ.. میرقصم باهاشون.. اگه شما لطف کنی به تهیونگ چیزی نگی میخوام یکم بیشتر نوشیدنی بخورم..(الان هیچی نیست؟ 😐😂)
_قرار نیستم تهیونگ چیزی بفهمه چون تو اصلا دستتم به اونا نمیخوره..
+عهه..؟
_اره
+اگه خوردچی؟
_نمیخوره
+اگه خورد
_پشیمون میشی..
+نمیشم..
_مطمعنی؟
+یااااا.. میخوای چیکار کنی؟ یکم منحرف شدم..
_شاید چیزی که تو ذهنته حقیقت باشه..
+گریه کنم راضی میشی؟
_درد بکشی راضی میشم..
+هعیییی.. میشه گمشی از اینجا؟
_اره... اما با تو..
+نهههه.. اه نمیخوام بیام باباااا.. بزار کارمو بکنم..
_کارتو بکن.. اما شب بزار منم کارمو بکنمم..
+هر غلطی دلت میخواد بکن.. منو از خودش میترسونه.. امشب من با آیو پیش هم میخوابیمم.. تو هم جای تهیونگی فهمیدی؟
_بعید میدونم عشقشون اجازه بده.. خخخ
+خب نده... یک اتاق دیگه میگیرمم.. بدون تو بهترهه..
_ات بس کن.. عصبانی شمم خودت میدونی نیاز به توضیح نیست..
+تو هنیشه عصبانی عزیزم.. خب اگه دلت میخواد بیا باهم همه اینا رو انجام بدیم؟ چطوره؟
_دیوونم کردی
+با تو ام جواب بده.. صبر کن الان میامم..
به سرع رفتم جای هلن و دوتا اب جو گرفتم و اومدم جای کوک..
+بیا این مال تو اینم مال من..
_تو نمیفهمی؟ مست میشیی
+خب من مستی رو دوست دارمم.. باحال نیست؟
_اره اتفاقا کار من راحته..
+کوک بهم دست نمیزنی هااا..
_تو هم از اینا نمیخوری..
+خب تو هم بخووور..
_من نمیخورم اما تهیونگ برگرده کارت تمومه
+اون نمیاد..
_بفرما اومدن..
جدی گفت اومدن.. منم ابجو ها رو پشتم قایم کردم که نبینه..
÷بیاین بریم؟
_کجا؟
آیو اومد کنارم که ابجو ها رو دید.. دستشو گرفت پشت و منم بهش دادم..
÷ات چیه دستت؟
+هیچی نیست..
دستمو اوردم و نشونش دادمم..
سری بردم عقب و از آیو گرفتمم..
×تهیونگ تو و کوک برید همونجا منم ات رو راضی میکنم که بیاد..
÷خیلی خب بریمم.... کوک... بریم میگم..
کوک و تهیونگ رفتن که یه نفس راحت کشیدمم..
×هی دختر اگه میدید که کارت تموم بود..
+مرسی
×بزارشون بریم..
+نمیخوای یکم امتحان کنی؟
×نههه فردا میریم باهم یه جا دیگه بعد بخووور اصلا هر چقدر خواستی
+یکی چیزی نمیشههه.. واای آیو دارم از فضولی میمیرمم..
×اگه بخوری نستت میکنه بعدش بریم میفهمن..
+آیو دیگههه.. یه کوچولو میخورم برا مزش..
×نه ات نههه.. بیا ببریم توی کلبه بزار بعدن بخور اوکی؟
+هففف فقط یدونه خواستم..
×بدو تا شک نکردن..
با آیو رفتیم اب جو ها رو گذاشتم توی یخچال و اومدم بیرون..
×گذاشتی؟
+هوم بریم..
×اوک
+حالا کجا میریم؟
×خیلی باحاله دورتادور ریسه زدن و اونایی که دوست پسر دارن و نامز دارن میرن و باهم گپ میزنن..
+فعلا که رابطم با کوک اصلا خوب نیست..
×نکنه فهمیده ابجو برداشتی؟
+اصلا من اونا رو گرفتم که باهاش بخورم..
×وااااای ات.. من بعد از اینکه فهمیدم خواهر کوکم.. اونجا زندگی میمردم چند وقت.. مستم کردم..
- ۱۶.۹k
- ۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط