Cousin

Cousin
Part ۲
کوک: کادوم کو؟
ا/ت: مامانم نذاشت بیارم !..گفته باشم تا کادوی منو ندی خبری از کادو نیست
کوک : حالا بگو چی هست؟
ا/ت: اول تو بگو
کوک: امکان نداره
ا/ت: پس منم نمیگه
کوک: یاا من تولدمه بگو
ا/ت: یک چیز خوشگله
کوک:😐 خیلی ممنون اونکه میدونستم
ا/ت: خوشت میاد!.. من راهنمایی کردم تو هم بکن
کوک؛ اولا که تولد تو از تولدی که مامانمون میگیرن جلوتره من واست یک چیز جدا میگیرم
ا/ت: یک لحظه ذوق کردم* عع پس منم تو اون تولد برات دوتا کادو میدم
کوک: قبول😉
* گارسون اومد*
گارسون: چی میل دارید
کوک: غذا میخوای یا خوراکی
ات: ..غذا میل ندارم..یک شیک توت فرنگی
کوک: پس منم یک شیک موز
ا/ت: اگه گشنته غذا بگیر
کوک: نه گشنم نیست به خاطر تو..( تا میخواستم..کارت بکشم سریع اومد جلو و کارت رو کشیدم و رمزشو گفت* امروز تولدته پس بشین سرجات..تازه بدنیا اومدی!
کوک: باشه بابا ولی روز تولدت مال منه!
ا/ت: قبول
کوک: تا دوازده میگردیم!
ا/ت: قبول
*
* گارسون اومد*
گارسون: بفرمایید
ا/ت و کوک: ممنون!

کوک: بعد چند دقیقه که داشتیم شیک هامون رو چینج گارسون یک کیک تک نفره آورد و چراغ های کافه رو خاموش کردن و مردم چراغ گوشی هاشونو روشن کردن و شروع کردن به خوندن شعر تولد*..چیشد؟
ات: تولدت مبارک پسرخاله
کوک: ( ات میدونه من از اون کلمه بدم میاد ولی خودش دوست دارع) هوووففف * سرتکون دادن* ( ولی کارش خیلی به دلم نشست) مرسی..( فوت کردن شمع).. خیلی خوشحالم کردی اصلا نمیتونی تصور کنی که چقدر خوشحالم کردی
ا/ت: از برق چشمات معلومه*
کوک: خیلی ممنونم مادمازل خشمگین :)
ا/ت: قربونت😉
Cousin
Part 5
* بعد خوردن کیک*
کوک: بی نظیر بود.. خیلی خوشحالم کردی..
ا/ت: خوشحالم خوشت اومد :
کوک: بریم ساحل قدم بزنیم؟
ا/ت: چرا که نه
* ساحل*
کوک: میدونی..تو با بقیه دخترا فرق میکنی..کم عقلی.. البته خودتو به کم عقلی میزنی ..بی فکری..عاشق ریسک و شیطونی..با همه فرق داری
ا/ت: خب؟
کوک: این ویژگی ها تو رو خاص میکنه
ا/ت: تو بی عقل تر از منی..فکر میکنی خیلی ددی هستی ولی عقلت اندازه بچه دو ساله است..
کوک:🤣..این نابودی بود یا تعریف
ا/ت: ولی خوشتیپ! و هندسام
کوک:😌 همینکه دخترخالم اینو بگه راضیم
ا/ت: منم همینطور پسر خاله
کوک: میدونی چقدر از این کلمه بدم میاد؟!
ا/ت: تو هم میدونی من چقدر از اون کلمه بدم میاد!
کوک: خیلی خب بسه..لیاقت نداری که
ا/ت: نه اینکه تو داری؟!
کوک: شروع نکن!
ا/ت: خودت کردی!
کوک: تمام!
ا/ت: تمام..عین بچها میمونیم😂
کوک: از ویو لذت ببر دختر...آم. ا/ت
ا/ت: بله بله
کوک: گوشیم زنگ خورد مامانم بود*
م/ک: بچها برگردین خونه.. کوک برین خونه خاله ما هم بیایم..یک جلسه خانوادگی داریم..بدوین!
کوک: شتتت باشه باشه راه افتادیم
* خونه م/ت*
ادمین: ماجرا از اینجا شروع میشه
دیدگاه ها (۱)

Cousin Part ۳* وارد عمارت شدن* کوک: سلام خاله..م/ت: برید اتا...

Cousin Part ۴*زمان پیاده شدن از هواپیما*ا/ت: هممون غیر از لی...

CousinPart 1ویو ا/ت ما یک خانواده مافیایی هستیمامروز خونه خا...

کراشششششمممم

پارت ۷۰ فیک ازدواج مافیایی

تکپارتی اسمات کوک درخواستی

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط