Parth ¹²🥀🍷
Parth ¹²🥀🍷
The fierce lord of🥀🍷
شوگا از خواب بیدار میشه و میبینه که ا.ت نیست ...
دور و بر شو یا عجله میگرده و با داد و هوار دنبالش میگرده ، صبح به این زودی میره پایین و پدر مادر شو بیدار میکنه و میگه که ا.ت نیست ...
همه دنبالش میگردن و با داد صداش میزنن.
مادرش میگه شاید هنوز تو اتاق باشه همه باهم میرن داخل که یهو ا.ت با حوله ای که دورشه و لخته و موهای بسته با حوله چشمش بهشون میخوره و شوکه شده و ازشون میپرسه خبری شده که اومدید اینجا ؟
پدر شوگا : دختر نصف عمرمون کردی تو .
مادر : نگفتم که هنوز تو اتاقه .
شوگا : یاااااااااااااااااااا کی رفتی اونجا ؟
ا.ت : درست حرف بزنید نمیدونم منظورتون چیه آخه ....
مادر : شوگا اومد مارو بیدار کرد با داد و هوار که تو نیستی ما هم اومدیم اینجا و همه جارو دنبالت گشتیم .
ا.ت : ولی من فقط رفته بودم یه دوش بگیرم همین . حتما شوگا یادت نمیومده که من هر صبح قبل اینکه صبحانه بخورم میام دوش بگیرم . مشکلت چیه ؟
پدر : حالا که بخیر گذشت ، ا.ت دخترم کی برامون نوه میاری ما منتظریم ؟
ا.ت و شوگا : ... ن ...نوه ؟
بعدم هر دو بهم نگاه میکنن ...
شوگا : ما هنوز با هم ... نخ .... نخوابیدیم.....
مادر و پدر : ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟😶
پدر : زن بیا بریم پایین . ✨
شوگا : اونا بچه میخوان چیکار کنیم ؟
ا.ت : چرا از اون زنت نمیخوای ؟
شوگا : ولی تو زنمی .
ا.ت : من زنت نیستم توهم شوهرم نیستی .
شوگا : میخوای منو عصبی کنی ؟
ا.ت : واسم مهم نیستی .
شوگا : ولی تو نمیدونی که چقدر منو نگران خودت کرده بودی وقتی فکر کردم رفتی .
ا.ت :حتما فکر کردی اون یکی زنتم.
شوگا : ا.ت من خیلی جدیم .
ا.ت : فکر میکنی من باهات شوخی دارم ؟
شوگا : ... نکنه میخوای نشونت بدم چیکار میتونم بکنم ؟
ا.ت : تو کاری کنی مین یونگی ...
شوگا : حالا نشونت میدم ...
____________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀
گایز اگه ۳۳۵ تاییمون کنید این رمانو تموم میکنم تمام پارت هاش رو امروز میزارم
برای ادامه ۲۰ تا لایک و ۳۵ تا کامنت
🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀
The fierce lord of🥀🍷
شوگا از خواب بیدار میشه و میبینه که ا.ت نیست ...
دور و بر شو یا عجله میگرده و با داد و هوار دنبالش میگرده ، صبح به این زودی میره پایین و پدر مادر شو بیدار میکنه و میگه که ا.ت نیست ...
همه دنبالش میگردن و با داد صداش میزنن.
مادرش میگه شاید هنوز تو اتاق باشه همه باهم میرن داخل که یهو ا.ت با حوله ای که دورشه و لخته و موهای بسته با حوله چشمش بهشون میخوره و شوکه شده و ازشون میپرسه خبری شده که اومدید اینجا ؟
پدر شوگا : دختر نصف عمرمون کردی تو .
مادر : نگفتم که هنوز تو اتاقه .
شوگا : یاااااااااااااااااااا کی رفتی اونجا ؟
ا.ت : درست حرف بزنید نمیدونم منظورتون چیه آخه ....
مادر : شوگا اومد مارو بیدار کرد با داد و هوار که تو نیستی ما هم اومدیم اینجا و همه جارو دنبالت گشتیم .
ا.ت : ولی من فقط رفته بودم یه دوش بگیرم همین . حتما شوگا یادت نمیومده که من هر صبح قبل اینکه صبحانه بخورم میام دوش بگیرم . مشکلت چیه ؟
پدر : حالا که بخیر گذشت ، ا.ت دخترم کی برامون نوه میاری ما منتظریم ؟
ا.ت و شوگا : ... ن ...نوه ؟
بعدم هر دو بهم نگاه میکنن ...
شوگا : ما هنوز با هم ... نخ .... نخوابیدیم.....
مادر و پدر : ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟😶
پدر : زن بیا بریم پایین . ✨
شوگا : اونا بچه میخوان چیکار کنیم ؟
ا.ت : چرا از اون زنت نمیخوای ؟
شوگا : ولی تو زنمی .
ا.ت : من زنت نیستم توهم شوهرم نیستی .
شوگا : میخوای منو عصبی کنی ؟
ا.ت : واسم مهم نیستی .
شوگا : ولی تو نمیدونی که چقدر منو نگران خودت کرده بودی وقتی فکر کردم رفتی .
ا.ت :حتما فکر کردی اون یکی زنتم.
شوگا : ا.ت من خیلی جدیم .
ا.ت : فکر میکنی من باهات شوخی دارم ؟
شوگا : ... نکنه میخوای نشونت بدم چیکار میتونم بکنم ؟
ا.ت : تو کاری کنی مین یونگی ...
شوگا : حالا نشونت میدم ...
____________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀
گایز اگه ۳۳۵ تاییمون کنید این رمانو تموم میکنم تمام پارت هاش رو امروز میزارم
برای ادامه ۲۰ تا لایک و ۳۵ تا کامنت
🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀🍷🥀
۱۵.۸k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.