ای کاش قلب خسته ام بال و پری داشت
ای کاش قلب خسته ام بال و پری داشت
شهر دلم حال و هوای بهتری داشت
در دل قیامت می شد از جادوی چشمش
آن دلربا، آری،، نگاه محشری داشت
عشق از ره آمد گفتمش آهسته در گوش
عاشق شدن هم قصّه ی زجرآوری داشت
میرفت و قلب عاشقم می گفت : ای کاش
از عشق بر دست دلم انگشتری داشت
زخم زبانش قلب من را غرق خون کرد
افسوس پشت واژه هایش خنجری داشت
آخر رهایم کرد و برگشتم ولی کاش
این بار عشقم ماجرای دیگری داشت
شهر دلم حال و هوای بهتری داشت
در دل قیامت می شد از جادوی چشمش
آن دلربا، آری،، نگاه محشری داشت
عشق از ره آمد گفتمش آهسته در گوش
عاشق شدن هم قصّه ی زجرآوری داشت
میرفت و قلب عاشقم می گفت : ای کاش
از عشق بر دست دلم انگشتری داشت
زخم زبانش قلب من را غرق خون کرد
افسوس پشت واژه هایش خنجری داشت
آخر رهایم کرد و برگشتم ولی کاش
این بار عشقم ماجرای دیگری داشت
۳.۸k
۲۹ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.