Part

Part ³⁴
ا.ت ویو:
با قرار گرفتن دستش درست کنارم قلبم اومد توی دهنم..با گرمی چیزی که روی پوستم کشیده میشد چشمامو بستم..با دستش چونمو گرفت و سرم رو برگردوند..چشمامو محکم روی هم فشار داد..نمیخواستم باهاش چشم تو چشم بشم..انگشت شصتش رو روی ل*ب پایینیم کشید و با صدای دورگه ای گفت
تهیونگ:چشماتو باز کن
همین یه جمله کافی بود تا تنم یخ کنه..چشمامو محکمتر روی هم فشار دادم..
با صدای خنده تو گلوای تهیونگ چشمامو باز کردم..انگار خندش وسوسم کرد تا چشمامو باز کنم..با باز شدن چشمام اولین چیزی که دیدم لبخندی بود که گوشه لبش جا خشک کرده بود..خیره به لبهای خندونش شده بودم که با نزدیک تر شدن صورتش بهم به خودم اومدم اما دیگه دیر شده بود..تقلا میکردم اما زیر اون بدن ورزیده یک زره تکون هم نمیتونستم بخوردم..با سوزش از گرمایی که روی ل*بهام بود فهمیدم که ل*بهای تهیونگ روی ل*بهامه..گرم بود..مثل اتیش داغ و سوزناک بود..چشمام داشت از گرمای زیاد لبهای تهیونگ بسته میشد..اما در اخرین لحظه تمام زورمو توی دستام ریختم و تهیونگ رو از خودم جدا کردم..ناباورانه نگاهش میکردم و خمار نگاهم میکرد..میدونستک اگه بیشتر از این اونجا وایستم چیز خوبی در انتظارم نیست..پا تند کردم سمت خونه و قبل از اینکه در رو ببندم تهیونگ رو دیدم که دست کرده بود توی جیبش و با حالت مغرورانه ای نگاهم میکرد..البته فکر کنم مغرورانه..در رو بستم و مستقیم رفتم توی اتاقم..رفتم توی حمام و شیر اب رو باز کردم و دستمو پر از اب کردم و زدم به صورتم..داشتم از گرما میسوختم..اب رو خنک تر کردم تا این گرمای کوفتی از تنم در بره....با مشت اب اخری که به صورتم زدم نگاه اینه کردم..دستی به لبهام کشیدم گفتم
ا.ت:لعنتی
با حوله صورتمو خشک کردم و رفتم روی تخت نشستم..کمی فکر کردم..اون قانونی شوهرم محسوب میشد..نمیتونستم کاری کنم..اصلا کاری از دستم بر نمیومد..اهی کشیدم و روی تخت دراز کشیدم..فکرم درگیر بود..اون یه دختر رو اورده داخل خونه بعد میاد منو بوس میکنه مسخرست..چشمامو بستم تا کمی بخوابم اما هر بار که چشمامو میبستم لحظه بوسه میومد توی ذهنم..روی تخت نشستم..اینطوری نمیشه باید یه کاری کنم حواسم پرت بشه..از جام بلند شدم و رفتم پایین..
ادامه دارد🍷
حمایت فراموش نشه🍷



*پیچ منو به دوستانتون معرفی کنید تا خانوادمون بزرگتر بشه🎀✨"
دیدگاه ها (۱)

Part ³⁵ا.ت ویو:از جام بلند شدم و رفتم پایین توی اشپز خونه..ب...

Part ³⁶ا.ت ویو:تا به من رسید توقف کرد گفتتهیونگ:همسر کیم تهی...

Part ³³ا.ت ویو:بعد از اون شب تازه اومده بودم بیرون..اسمون رو...

Part ³²ا.ت ویو:با سرمای شدیدی که به بدنم میخورد چشمامو باز ک...

game of love and hate(part 33)

#شب_خاص Part 24محافظت کنم...و...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط