پارت ۱۴
پارت ۱۴
بریم ببینم توی این مدت ا.ت خانم داشته چیکار میکرده
ویو ا.ت
نشسته بودیم و مشغول حرف بودیم که صدایی از پشت سرم شنیدم
سهون:حسابی جمعتون جمعِ
بقیه بلند شدن و بغل کردن ولی من دست دادم ولی سهون اومد بغلم کرد که...
(هاااا چیههه انتظار داری یهو کوک بیاد مشت بارونش کنه نه از این خبرا نیست)
دم گوشم گفت:دلم برات تنگ شده بود
بدون هیچ حرفی از بغلش اومدم بیرون
لیا متوجه شده بود که معذب ام برای همین بحث روعوض کرد
لیا:وای سهون دیگه چهخبرا دوست دختر موسدختر نداری
سهون:راستش هنوزم اکسم رو دوست دارم
و به ا.ت نگاه کرد ولی ا.ت خودش رو با گوشیش سرگرم کرد
و خلاصه که حرف زدن و حرف زدن که اهنگ پلی شد بقیه واسه رقص رفتن و فقط مونده بودن ا.ت و سهون
سهون:ا.ت میخوام یهچیزی بهت بگم
ا.ت با لبخند گفت:باشه بگو
سهون:ا.ت میدونم وقتی جدا شدیم خیلی بد و الکی بود ولی من میخواستم از اینجا برم و نمیخواستم احساس تنهایی داشته باشی برای همین ازت جدا شدم تا ناراحت نشی
ا.ت:خب اکشنلی(فاز اینگلیسی گرفتم یعنی راستش)
ا.ت:خب راستش.. من باهاش کنار اومدم یعنی..از همون اول این رابطه رو جدی نگرفته بودم و هنوزم فقط به عنوان یه دوست دوستداشتم و الانم همینطوره
سهون:میدونم این حرفارو میزنی چون ناراحتی ولی من دوست دارم خیلی دوست دارم ا.ت
دستش رو گذاشت روی دست ا.ت کههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
...
...
(اره اینبار واقعا کوک اومد👍🏻😐)
حمایت واقعا کمه اگه اینجوری پیش بره باید شرط بزارم و اگه به شرط های من باشه اندازه یسال میرید تو خماری
بریم ببینم توی این مدت ا.ت خانم داشته چیکار میکرده
ویو ا.ت
نشسته بودیم و مشغول حرف بودیم که صدایی از پشت سرم شنیدم
سهون:حسابی جمعتون جمعِ
بقیه بلند شدن و بغل کردن ولی من دست دادم ولی سهون اومد بغلم کرد که...
(هاااا چیههه انتظار داری یهو کوک بیاد مشت بارونش کنه نه از این خبرا نیست)
دم گوشم گفت:دلم برات تنگ شده بود
بدون هیچ حرفی از بغلش اومدم بیرون
لیا متوجه شده بود که معذب ام برای همین بحث روعوض کرد
لیا:وای سهون دیگه چهخبرا دوست دختر موسدختر نداری
سهون:راستش هنوزم اکسم رو دوست دارم
و به ا.ت نگاه کرد ولی ا.ت خودش رو با گوشیش سرگرم کرد
و خلاصه که حرف زدن و حرف زدن که اهنگ پلی شد بقیه واسه رقص رفتن و فقط مونده بودن ا.ت و سهون
سهون:ا.ت میخوام یهچیزی بهت بگم
ا.ت با لبخند گفت:باشه بگو
سهون:ا.ت میدونم وقتی جدا شدیم خیلی بد و الکی بود ولی من میخواستم از اینجا برم و نمیخواستم احساس تنهایی داشته باشی برای همین ازت جدا شدم تا ناراحت نشی
ا.ت:خب اکشنلی(فاز اینگلیسی گرفتم یعنی راستش)
ا.ت:خب راستش.. من باهاش کنار اومدم یعنی..از همون اول این رابطه رو جدی نگرفته بودم و هنوزم فقط به عنوان یه دوست دوستداشتم و الانم همینطوره
سهون:میدونم این حرفارو میزنی چون ناراحتی ولی من دوست دارم خیلی دوست دارم ا.ت
دستش رو گذاشت روی دست ا.ت کههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
...
...
(اره اینبار واقعا کوک اومد👍🏻😐)
حمایت واقعا کمه اگه اینجوری پیش بره باید شرط بزارم و اگه به شرط های من باشه اندازه یسال میرید تو خماری
۸.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.