پارت

پارت ۱۶
با سرعتی که کوک داشت رانندگی میکرد زود رسیدن به عمارت
کوک:پیاده شو(خیلی عصبانی)
ا.ت پیاده شد و داشت اروم میرفت که کوک اومد سمتش و دستش رو محکم کشید و بردش توی خونه
ا.ت:کوک دستم درد میکنه(بغض)
ولی کوک همچنان بدون اهمیت بهش دستش رو کشید و برد توی اتاق پرتش کرد روی تخت و درو قفل کرد و رفت سمتش
کوک خیلی عصبانی بود ولی سعی میکرد اروم باشه
کوک:اون پسره کی بود
ا.ت: اون...اک..سمه
کوک:اگه اکسته چرا گفت دوست پسرته هانننن(داد) چرا دستت توی دستاش بود
ا.ت:نمیدونم چرا همچین حرفی زد هق اون لحظه گفت هق بیا دوباره برگردیم بهم هق
کوک:تو بهش چی گفتی
ا.ت:هنوز جوابش رو هق نداده بودم که تو اومدی و هق غوغا بپا کردی
کوک:من غوغا بپا کردم مگه بهت نگفتم که نرو به اون مهمونی لعنتی
ا.ت:انقدر باهام مثل زندانی ها رفتار نکن مگه کی هستی که باید برای بیرون رفتن ازت اجازه بگیرم
(ادمین:چه زود تغییر مود داد الان داشت هق هق میکرد عجب جرعتی داره)
کوک:که من کی هستم
کوک:خیلی دوست داری بدونی من کیم؟
کوک توی یه حرکت رو ا.ت خیمه زد
کوک:انگار یادت رفته من کیم؟
کوک:بزار بهت یاد‌آوری کنم
و اسمات ،اصمات
(توروخدا یکی بهم بگه این اصمات ،اسمات لعنتی رو چطور مینویسن با کدوم س ،ص)
دیدگاه ها (۶۳)

پارت ۱۷ویو ا.تصبح با دل‌درد شدیدی از خواب بیدارشدم و یاد دیش...

پارت ۱۸ا.ت:مامان!《خانم جانگ یا همون مامان ا.ت رو م.ا مینویسم...

پارت ۱۵ ویو کوکوقتی فهمیدم ا.ت نیست خیلی عصبی شدم بهش گفتم ن...

پارت ۱۴بریم ببینم توی این مدت ا.ت خانم داشته چیکار میکردهویو...

عشق مافیاییp2

"سرنوشت "p,18...ویو کوک ۵ ساعت بعد ساعت ۱ ظهر *.ا/ت روی صندل...

⁵³کوک: ببخشید خانم، ببخشید. من شمارو دیدم یادم به همسرم افتا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط