پارت ۱۳
پارت ۱۳
ویو نارا
نارا:اون حتما ا.تست بزار دوباره عکسشو ببینم اره خودشه
*نارا همسن ا.تست و خارج بوده و تازه اومده و سهون اینا رو میشناسه و به مهمونی دعوت شده و الان میز پشتی ا.ت اینا با دوستاش نشسته و مامان کوک روز عروسی کوک و ا.ت برای نارا عکس فرستاده و اینجوری نارا تشخیص داد که اون زن داداششه جئون برای اینکه دخترش اسیب نبینه به کسی معرفیش نکرده و فرستادتش خارج*
نارا:اگه زن داداش اینجاست حتما داداشم هم اومده
رفتم اطراف رو گشتم ولی هیچ خبری از کوک نبود یعنی تنها اومده؟ این مهمونی بیشتر شبی یه پارتیه تا مهمونی بازگشت کوک چطور اجازه داده زنش تنهایی بیاد اینجا اون به منم اجازه نمیداد لباس کوتاه بپوشم واقعا خیلی عجیبه یعنی بهش زنگ بزنم اره میزنم چون سروصدا بود رفتم بیرون و زنگ زدم
مکالمه نارا و کوک
نارا:سلام داداشی
کوک:سلام خوشگلم چیشده این وقت شب زنگ زدی مگه الان نباید خواب باشی
نارا:عااا من دیگه بچه نیستم به زنت گیر نمیدی بعد به من میدی(اینجاشو اروم گفت)
کوک:چی؟؟ چه ربطی به زن من داره(خنده)
نارا: هعی بههرحال من خونه نیستم
کوک:پس کجایی؟؟؟
نارا: اومدم کره
کوک:واقعا کی؟ چرا به ما نگفتی الان کجایی دقیقا
نارا:خواستم سوپرایزتون کنم انقدر نگران نباش کنار زنتم
کوک:چی؟ چیمیگی نارا نمیفهمم ا.ت که خونست
نارا:یعنی چی خونست یعنی من زن داداش رو با اون دختره اشتباه گرفتم
کوک:یه لحظه صبر کن
کوک از اتاق کارش رفت به اتاق خوابشون و با اتاق خالی مواجه شد اجوما داشت رد میشد که پرسید
کوک:اجوما ا.ت کجاست
اجوما:نمیدونم پسرم توی عمارت نیست فکر کنم خوابه
اجوما رفت نارا هنوز پشت خط بود
کوک:نارا بگو ببینم الان دقیقا کجایی؟؟
نارا:مهمونی یکی از دوستام
کوک:دوستت پسره یا دختر
نارا:پسر
کوک:زود ادرس رو برام بفرست
نارا:اوکی
لوکیشن فرستاد و کوک سریع با ماشین زد بیرون
ویو نارا
نارا:اون حتما ا.تست بزار دوباره عکسشو ببینم اره خودشه
*نارا همسن ا.تست و خارج بوده و تازه اومده و سهون اینا رو میشناسه و به مهمونی دعوت شده و الان میز پشتی ا.ت اینا با دوستاش نشسته و مامان کوک روز عروسی کوک و ا.ت برای نارا عکس فرستاده و اینجوری نارا تشخیص داد که اون زن داداششه جئون برای اینکه دخترش اسیب نبینه به کسی معرفیش نکرده و فرستادتش خارج*
نارا:اگه زن داداش اینجاست حتما داداشم هم اومده
رفتم اطراف رو گشتم ولی هیچ خبری از کوک نبود یعنی تنها اومده؟ این مهمونی بیشتر شبی یه پارتیه تا مهمونی بازگشت کوک چطور اجازه داده زنش تنهایی بیاد اینجا اون به منم اجازه نمیداد لباس کوتاه بپوشم واقعا خیلی عجیبه یعنی بهش زنگ بزنم اره میزنم چون سروصدا بود رفتم بیرون و زنگ زدم
مکالمه نارا و کوک
نارا:سلام داداشی
کوک:سلام خوشگلم چیشده این وقت شب زنگ زدی مگه الان نباید خواب باشی
نارا:عااا من دیگه بچه نیستم به زنت گیر نمیدی بعد به من میدی(اینجاشو اروم گفت)
کوک:چی؟؟ چه ربطی به زن من داره(خنده)
نارا: هعی بههرحال من خونه نیستم
کوک:پس کجایی؟؟؟
نارا: اومدم کره
کوک:واقعا کی؟ چرا به ما نگفتی الان کجایی دقیقا
نارا:خواستم سوپرایزتون کنم انقدر نگران نباش کنار زنتم
کوک:چی؟ چیمیگی نارا نمیفهمم ا.ت که خونست
نارا:یعنی چی خونست یعنی من زن داداش رو با اون دختره اشتباه گرفتم
کوک:یه لحظه صبر کن
کوک از اتاق کارش رفت به اتاق خوابشون و با اتاق خالی مواجه شد اجوما داشت رد میشد که پرسید
کوک:اجوما ا.ت کجاست
اجوما:نمیدونم پسرم توی عمارت نیست فکر کنم خوابه
اجوما رفت نارا هنوز پشت خط بود
کوک:نارا بگو ببینم الان دقیقا کجایی؟؟
نارا:مهمونی یکی از دوستام
کوک:دوستت پسره یا دختر
نارا:پسر
کوک:زود ادرس رو برام بفرست
نارا:اوکی
لوکیشن فرستاد و کوک سریع با ماشین زد بیرون
۸.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.