نام: عشق مخفی
نام: عشق مخفی
P11
بابای ات،
. بله
%منم دخترم
. بفرما تو «یک زره ادب یاد بگیرین 😂😂»
% «اومد و نشست رو تخت»
. کارم داشتی
%خب میرم سر اصل مطلب میدونی که دونگ مین دوست داره؟؟
. اوهوم
%توچی توهم دوسش داری؟؟
. اوهوم
%پس بگم بیان خاستگاری؟
. اوهو..... چییی؟
%خاستگاری مگه چیز عجیبیه؟
. به این زودی؟؟
%اره هم تو اونو دوس داری هم اون تورو بدیش چیه؟؟
. پس گایونگ چی؟؟
%از هم جدا شدن
. به این زودی؟
%اوهوم.. حالا بگم بیان؟؟
. باشه بگو بیان
%پس پاشو حاضر شو
. باشه ممنونننن
%خواهش😃
ات،
وقتی بابام بهم گفت که میخوان بیان خاستگاری تعجب کردم و سریع رفتم لباس پوشیدم.
یک دونه دامن مشکی و یک کراپ چسب سفید پوشیدم و یک ارایش ساده کردم و رفتم پایین و لیسا بهم گفت
-خوش بحالت شده هاا
. 🤣🤣
-چه تیپی زدی
. از شما یاد گرفتیم
-😂😂
. راستی دایی اینا کجان؟؟
-رفتم شیرینی شکلات بگیرن دیگه
. اها راس میگی😂
-برو چایی دم کن دختر
. باشه باباا
داشتم چایی می
P11
بابای ات،
. بله
%منم دخترم
. بفرما تو «یک زره ادب یاد بگیرین 😂😂»
% «اومد و نشست رو تخت»
. کارم داشتی
%خب میرم سر اصل مطلب میدونی که دونگ مین دوست داره؟؟
. اوهوم
%توچی توهم دوسش داری؟؟
. اوهوم
%پس بگم بیان خاستگاری؟
. اوهو..... چییی؟
%خاستگاری مگه چیز عجیبیه؟
. به این زودی؟؟
%اره هم تو اونو دوس داری هم اون تورو بدیش چیه؟؟
. پس گایونگ چی؟؟
%از هم جدا شدن
. به این زودی؟
%اوهوم.. حالا بگم بیان؟؟
. باشه بگو بیان
%پس پاشو حاضر شو
. باشه ممنونننن
%خواهش😃
ات،
وقتی بابام بهم گفت که میخوان بیان خاستگاری تعجب کردم و سریع رفتم لباس پوشیدم.
یک دونه دامن مشکی و یک کراپ چسب سفید پوشیدم و یک ارایش ساده کردم و رفتم پایین و لیسا بهم گفت
-خوش بحالت شده هاا
. 🤣🤣
-چه تیپی زدی
. از شما یاد گرفتیم
-😂😂
. راستی دایی اینا کجان؟؟
-رفتم شیرینی شکلات بگیرن دیگه
. اها راس میگی😂
-برو چایی دم کن دختر
. باشه باباا
داشتم چایی می
۲.۹k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.