تولد یک شیطان
پارت 17
حالا اینا رو ولش شماره منو از کجا پیدا کردی
من اینو پرسیدم و مارسل دقیقاً مثل من جواب داد گفت حالا این حرفایی که میگی رو ولش حالت چطوره
یکم یه جوری شدم راستش من آدم کنجکاویم و دوست دارم که جواب سوالمو درجا بگیرم ولی اون جواب منو نداد میخواستم بگم که نه جوابمو بده ولی حس کردم اینجوری مثل کنه میشم به خاطر همین چیزی نگفتم
و به جاش جواب پیامشو دادم نوشتم که مرسی من خوبم خودت چطوری در ضمن حالتو پرسیدم ولی جواب ندادی
اونم نوشت خوب شکر ببخشید فکرم درگیر این مسئله بود و نتونستم به اون پیامت جواب بدم
و همینجور که داشت پیاماشو میفرستاد و من میخواستم که به اون پیامش جواب بدم همون لحظه پشت سرش پیام بعدیش اومد که نوشته بود چیکارا میکنی منم خیلی رک جوابشو دادم و گفتم که میخواستم بخوابم اومدم یه لحظه گوشی رو نگاه کنم که دیدم پیام دادی و الانم دارم باهات حرف میزنم
اونم نوشت معذرت میخوام اگه مزاحم شدم فقط خواستم بهت هشدار بدم همین
منم نوشتم نه اشکالی نداره فقط میخوام ببینم که چرا فکر میکنی جونگ کوک خیلی مشکوک
اونم جواب داد گفتم که فراموشش کن ببخشید مزاحم شدم بعداً باهات حرف میزنم
منم گفتم نه بابا مزاحم چیه فعلاً
و اون فقط یه استیکر دست تکون دادم فرستاد
گوشی رو خاموش کردم و گذاشتم بغل خودم روی همون تخت و دستامو باز کردم و همونجوری توی حالت ستارهای خوابیدم و به پیام مارسل فکر کردم راستش نمیدونم چرا وقتی پیام داد انرژی گرفتم و نمیدونم شاید دوسش دارم یا کراشم نمیدونم ولی خب امیدوارم که همشون یه افکار احمقانه باشن و واقعی نباشن
بالاخره واش یواش داشت شب میشد و اولش کوک اومد و بعد چند دقیقه بکهیونگ در خونه رو زد و اومد و حدودن بعد یه ربع دیگه خانواده لیندا که میشه همون خواهر ناتنی کوک اومدن
من عاشق قیافه راشا بودم ی خوب اخلاقش نه اخلاقش خیلی یه جوری بود و زور میگفت و کلاً حس میکرد پادشاهه و عااااا چه جوری بگم خشن بود و از اینجور چیزا
و خوب من با این اخلاق و مشکلی ندارم ولی تا وقتی که به من زور نگه اما اون به منم رحم نمیکرد و کلاً خشن رفتار میکرد و فکر کنم تا حالا خندشو ندیدم چون همیشه عصبیه
اما قیافش خیلی خوب بود خیلی خیلی کراش بود
بعدش شام و گپ و سریال و اینا قرار شد که بازی کنیم من و ساشا و گریسی و بکهیونگ درسته تفاوت سنی بکهیونگ با ما خیلی زیاده ولی خوب بازم اون یه روحیه جوونی داره و کودک درونش فعال
پولهایی که رو هم گذاشته بودیم ۴۰۰۰ دلار بود و بازی که میکردیم پاسور بود
من فکر میکردم که این بازی تک نفریه به خاطر همین روبروی ساشا نشستم ولی خب بعدش فهمیدم که گروهیه و باید با طرف که مقابلم نشسته ...
ادامه دارد.....
حالا اینا رو ولش شماره منو از کجا پیدا کردی
من اینو پرسیدم و مارسل دقیقاً مثل من جواب داد گفت حالا این حرفایی که میگی رو ولش حالت چطوره
یکم یه جوری شدم راستش من آدم کنجکاویم و دوست دارم که جواب سوالمو درجا بگیرم ولی اون جواب منو نداد میخواستم بگم که نه جوابمو بده ولی حس کردم اینجوری مثل کنه میشم به خاطر همین چیزی نگفتم
و به جاش جواب پیامشو دادم نوشتم که مرسی من خوبم خودت چطوری در ضمن حالتو پرسیدم ولی جواب ندادی
اونم نوشت خوب شکر ببخشید فکرم درگیر این مسئله بود و نتونستم به اون پیامت جواب بدم
و همینجور که داشت پیاماشو میفرستاد و من میخواستم که به اون پیامش جواب بدم همون لحظه پشت سرش پیام بعدیش اومد که نوشته بود چیکارا میکنی منم خیلی رک جوابشو دادم و گفتم که میخواستم بخوابم اومدم یه لحظه گوشی رو نگاه کنم که دیدم پیام دادی و الانم دارم باهات حرف میزنم
اونم نوشت معذرت میخوام اگه مزاحم شدم فقط خواستم بهت هشدار بدم همین
منم نوشتم نه اشکالی نداره فقط میخوام ببینم که چرا فکر میکنی جونگ کوک خیلی مشکوک
اونم جواب داد گفتم که فراموشش کن ببخشید مزاحم شدم بعداً باهات حرف میزنم
منم گفتم نه بابا مزاحم چیه فعلاً
و اون فقط یه استیکر دست تکون دادم فرستاد
گوشی رو خاموش کردم و گذاشتم بغل خودم روی همون تخت و دستامو باز کردم و همونجوری توی حالت ستارهای خوابیدم و به پیام مارسل فکر کردم راستش نمیدونم چرا وقتی پیام داد انرژی گرفتم و نمیدونم شاید دوسش دارم یا کراشم نمیدونم ولی خب امیدوارم که همشون یه افکار احمقانه باشن و واقعی نباشن
بالاخره واش یواش داشت شب میشد و اولش کوک اومد و بعد چند دقیقه بکهیونگ در خونه رو زد و اومد و حدودن بعد یه ربع دیگه خانواده لیندا که میشه همون خواهر ناتنی کوک اومدن
من عاشق قیافه راشا بودم ی خوب اخلاقش نه اخلاقش خیلی یه جوری بود و زور میگفت و کلاً حس میکرد پادشاهه و عااااا چه جوری بگم خشن بود و از اینجور چیزا
و خوب من با این اخلاق و مشکلی ندارم ولی تا وقتی که به من زور نگه اما اون به منم رحم نمیکرد و کلاً خشن رفتار میکرد و فکر کنم تا حالا خندشو ندیدم چون همیشه عصبیه
اما قیافش خیلی خوب بود خیلی خیلی کراش بود
بعدش شام و گپ و سریال و اینا قرار شد که بازی کنیم من و ساشا و گریسی و بکهیونگ درسته تفاوت سنی بکهیونگ با ما خیلی زیاده ولی خوب بازم اون یه روحیه جوونی داره و کودک درونش فعال
پولهایی که رو هم گذاشته بودیم ۴۰۰۰ دلار بود و بازی که میکردیم پاسور بود
من فکر میکردم که این بازی تک نفریه به خاطر همین روبروی ساشا نشستم ولی خب بعدش فهمیدم که گروهیه و باید با طرف که مقابلم نشسته ...
ادامه دارد.....
۳.۵k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.