تولد یک شیطان
پارت ۱۸
بعدش فهمیدم که گروهیه و باید با طرفی که مقابلم نشسته بازی کنم که یعنی همگروهی من میشد ساشا و همگروهی گریسی میشد بکهیونگ
بازی رو شروع کردیم و توی همون دست اول گروه گریسی و بک هیونگ دو تا سور زدن
ولی نمیدونم چرا ساشا سر من عصبی شد که چرا من درست بازی نمیکنم و خب گفتم که اون اعصابش ضعیفه و کم کم دیگه داشت واقعاً دعوای جدی میشد که گریسی و بک هیونگ جلوشو گرفتن و گفتن که مرد گندهای خجالت بکش
با اخم جوری که انگار روی یه آتیش آب ریختی همونجوری نشست سر جاش ولی من با اخم جوری که انگار روی یه آتیش آب ریختی همونجوری نشست سر جاش
میدونید که خشم یکی و یهویی خاموش کردن یه ریسک خیلی بزرگه خیلی خیلی بزرگ
از دور اول به بعد انگار ساشا منو اصلاً به چشم یه همگروهی نمیدید و کلاً خودش بازی میکرد بدون اینکه با من هماهنگ باشه و خب همونجوری هم امتیاز میگرفت و خیلی امتیاز کمی رو من برای گروهم کسب میکردم
اما خوب با خودم گفتم که اگه قراره لج کنه خب منم لج میکنم پس منم برای خودم بازی کردم جوری که الان برابر بودیم یعنی نصف امتیاز گروهمون رو اون به دست میآورد و نصف امتیاز رو من به دست میآوردم و بازیمون واقعاً حرف نداشت و آخرشم ما بردیم و ۴ هزار دلار را گرفتیم خوب ببین منطقش اینجوریه که ۲۰۰۰ دلارش برای من باشه و ۲۰۰۰ دلارش برای ساشا ولی اون بازم داشت زور میگفت و میخواست به من مقدار کمتری رو بده بعدش بازم دعوا شد و داشت زور میگفت که آخرش جونگ کوک به خاطر صدای ما کلافه شد و اومد و گفت که اینجا چه خبره منم خیلی سریع همه چیزو بهش گفتم دقیقاً مثل خایمالا
جونگ کوکم با قیافه سرد همیشگیش رو به ساشا کرد و گفت تو حق نداری زور بگی مخصوصاً به پگی به خاطر همین الان که اینجوری شد ۳۰۰۰ دلار برای پگی یک هزار دلار برای تو
بعدش خشم زاجو بیشتر شد و کم مونده بود روی جونگ کوکم داد بکشه که جونگ کوک با دست کوبوند رو دهنشو گفت بشین سر جات
اونم خیلی ساکت نشست و چیزی نگفت اما کاملاً معلوم بود که عصبیه بعدش مامان گریسی از اونور گریسی رو صدا کرد و اون پا شد و رفت و ما یک کوچولو با هم حرف زدیم که گوشی بک هیونگ زنگ خورد و اونم رفت
حالا من مونده بودم با ساشای عصبانی و کینهای که جلوم نشسته بود همونجور که سرش پایین بود سرشو آورد بالا و با چشمایی که انگار حاضر بود بیاد منو بکشه و انگار چشم یه آدم قاتل بود بهم نگاه کرد خیلی سرد سنگین اضطراب آور و خطرناک....
منم از تکنیک مظلوم نمایی استفاده کردم و با قیافه مظلوم به چشاش خیره شدم و با صدای مظلوم گفتم خوب حق با من بود آخه!
ولی جوابی نشنیدم حدود چند دقیقه توی سقوط همونجوری خطرناک بهم نگاه کرد و آخرش پا شد و اومد سمتم ....
ادامه دارد....
بعدش فهمیدم که گروهیه و باید با طرفی که مقابلم نشسته بازی کنم که یعنی همگروهی من میشد ساشا و همگروهی گریسی میشد بکهیونگ
بازی رو شروع کردیم و توی همون دست اول گروه گریسی و بک هیونگ دو تا سور زدن
ولی نمیدونم چرا ساشا سر من عصبی شد که چرا من درست بازی نمیکنم و خب گفتم که اون اعصابش ضعیفه و کم کم دیگه داشت واقعاً دعوای جدی میشد که گریسی و بک هیونگ جلوشو گرفتن و گفتن که مرد گندهای خجالت بکش
با اخم جوری که انگار روی یه آتیش آب ریختی همونجوری نشست سر جاش ولی من با اخم جوری که انگار روی یه آتیش آب ریختی همونجوری نشست سر جاش
میدونید که خشم یکی و یهویی خاموش کردن یه ریسک خیلی بزرگه خیلی خیلی بزرگ
از دور اول به بعد انگار ساشا منو اصلاً به چشم یه همگروهی نمیدید و کلاً خودش بازی میکرد بدون اینکه با من هماهنگ باشه و خب همونجوری هم امتیاز میگرفت و خیلی امتیاز کمی رو من برای گروهم کسب میکردم
اما خوب با خودم گفتم که اگه قراره لج کنه خب منم لج میکنم پس منم برای خودم بازی کردم جوری که الان برابر بودیم یعنی نصف امتیاز گروهمون رو اون به دست میآورد و نصف امتیاز رو من به دست میآوردم و بازیمون واقعاً حرف نداشت و آخرشم ما بردیم و ۴ هزار دلار را گرفتیم خوب ببین منطقش اینجوریه که ۲۰۰۰ دلارش برای من باشه و ۲۰۰۰ دلارش برای ساشا ولی اون بازم داشت زور میگفت و میخواست به من مقدار کمتری رو بده بعدش بازم دعوا شد و داشت زور میگفت که آخرش جونگ کوک به خاطر صدای ما کلافه شد و اومد و گفت که اینجا چه خبره منم خیلی سریع همه چیزو بهش گفتم دقیقاً مثل خایمالا
جونگ کوکم با قیافه سرد همیشگیش رو به ساشا کرد و گفت تو حق نداری زور بگی مخصوصاً به پگی به خاطر همین الان که اینجوری شد ۳۰۰۰ دلار برای پگی یک هزار دلار برای تو
بعدش خشم زاجو بیشتر شد و کم مونده بود روی جونگ کوکم داد بکشه که جونگ کوک با دست کوبوند رو دهنشو گفت بشین سر جات
اونم خیلی ساکت نشست و چیزی نگفت اما کاملاً معلوم بود که عصبیه بعدش مامان گریسی از اونور گریسی رو صدا کرد و اون پا شد و رفت و ما یک کوچولو با هم حرف زدیم که گوشی بک هیونگ زنگ خورد و اونم رفت
حالا من مونده بودم با ساشای عصبانی و کینهای که جلوم نشسته بود همونجور که سرش پایین بود سرشو آورد بالا و با چشمایی که انگار حاضر بود بیاد منو بکشه و انگار چشم یه آدم قاتل بود بهم نگاه کرد خیلی سرد سنگین اضطراب آور و خطرناک....
منم از تکنیک مظلوم نمایی استفاده کردم و با قیافه مظلوم به چشاش خیره شدم و با صدای مظلوم گفتم خوب حق با من بود آخه!
ولی جوابی نشنیدم حدود چند دقیقه توی سقوط همونجوری خطرناک بهم نگاه کرد و آخرش پا شد و اومد سمتم ....
ادامه دارد....
۲.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.