من بودم و همسایه ی دیوار به دیوار

من بودم و همسایه ی دیوار به دیوار
یک عاشـق و دیـوانه و بیمار به دیوار

تو آن طـــرفِ فاصــِــله ی آجری و من
یک قاب که چسبیده ام انگار به دیوار

وقتی که تو یک ضربه زدی وقت قرار است
من ضـربه و تو ضـربه و دیدار به دیوار

هربار سرم شانه و آغوش تو را خواست
من تـکـیه زدم جای تو هـربار به دیوار

انگشت تو رقاصه ی این محشر کبری
مــن گوش به دیوار و تو گیتار به دیوار

خوب است میان من و تو واسطه ای بود
عاشق شدم و کردمـش اقرار به دیوار

هرچـند که تو رفتی و دیوار ترک خورد
من ، گوشه ی دیوار و وفادار به دیوار ...
دیدگاه ها (۶)

ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﮕﺬﺭﺩ؛ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ؛ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﻭﺳ...

***عیدتون مبارک***

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط