p16
p16
کوک: باید دوست دخترم بشی
هه سو: هوو نگه دار باهم بریم، این کصشعرا از کجات در میاری
کوک: چدا از اینمه رو مخی بی تربیت هم هستی
هه سو: جوری میکی انکار خودش از دوره قاجار اومده با تربیته
کوک: دوره چی
هه سو: هیچی بابا
کوک: خب قبول میکنی
هه سو: ن خدافظ
بلند شدم و به سمت در رفتم که اومد از پشت بازوم رو گرفت و بردم بیرون
کوک: نمیخام واقعا دوست دخترم بشی اسکل، باید نقش بازی کنی
هه سو: وقتی میدونی قبول نمیکنم برا چی اصرار میکنی ها، فقط دور شو ازم باشه نمیخام ریختتو ببینم
کوک: هع باشه خودت خلسی پس، این دفعه اگه بردمت دیگه برت نمیکردونم
هه سو: برو باباـ
سریع از اونجا و کوک دورشدم و راهمث ادامه دادم که گوشیم زنک خورد،
بکهیون بود تعجب کردم اخه این وقت شب. چکار داره، جواب دادم
هه سو: الو
بکهیون: باید ببینمت هه سو
هه سو: چرا چی شده مگه چته نفس نفس میزنی
بکهیون: اینارا ول کن باید ببینمت کجا بیام
هه سو: بیا دم مدرسه
بکهیون: باشه باشه اومدم وایسا خدافظ
هه سو: چه مرگش بود این وا
رفتم رو یکی نیمکت ها نشستم تا بکهیون بیاد،
نگران شده بودم که چه مشکلی براش پیش اومده بود مگه به گوشیم ور میرفتم که یکی با موتور جلوم ترمز گرفت
هه سو: یا خداااا، چته
بکهیون: سلام خوبی، ببخشید خیلی تند اومدم، یادته بهم گفتی کمکم میکنی قاتل خانوادم رو پیدا کنم
هه سو: اره یادمه چطور مگه چی شده پیداش کردی
بکهیون: ن پیداش که نکردم، چند تا رفیق هام تحقیق کردن یه پسر داره اسم پسرش یه همچین چیزایی بودم جون... جئو
هه سو: جئون جونگکوک(داد)
بکهیون: اره اره همین بود تو از کجامیدونی اسمشو
هه سو: اسمشو؟ حدس زدم همینجوری (خندع فیک)
بکهیون: رو حرفت هسی کمکم کنی
هه سو: اره رو حرفم هسم
بکهیون: ممنونم ازت(بغلش میکنه)
هه سو: خب بیا فعلا بریم خونه ما کسی خونمون نیست
بکهیون: باشه مشکلی نیس
هه سو: ن هیچ مشکلی نیست بیا بریم
بکهیون: کلاه بزار سذت باموتور میریم ـ
هه سو: باشه بریم
سوار موتور شدیم و به سمت خونمون رفتیم،
رسیدیم پیاده دشیم و موتور رو گذاشتیم تو حیاط درو باز کردم و رفتم تو خونه، مامان و بابام رو مبل نشسته بودن با دیدن من بلند شدن
هه سو: عه شماها خونه اید
پ/هه سو: کجا بودی دخترم
هه سو: ببخشید رفته بودم کافه دم
مدرسمون کتابمو جا گذاشته بودم اومدم خونه دیدم خونه نبودین، اها راسی مهمون داریم
م/هه سو: کی دخترم
هه سو: بیا داخل
بکهیون اومد داخل سرشو زیر انداخته بود سرشو اورد بالا و سلام کرد
بکهیون: سلا.....(خشکش زد)
پ/هه سو:(سریع از روی مبل بلند میشه و وای میسه) ت... تو
کامنت: ۳۵۰
لایک: ۶٠
کوک: باید دوست دخترم بشی
هه سو: هوو نگه دار باهم بریم، این کصشعرا از کجات در میاری
کوک: چدا از اینمه رو مخی بی تربیت هم هستی
هه سو: جوری میکی انکار خودش از دوره قاجار اومده با تربیته
کوک: دوره چی
هه سو: هیچی بابا
کوک: خب قبول میکنی
هه سو: ن خدافظ
بلند شدم و به سمت در رفتم که اومد از پشت بازوم رو گرفت و بردم بیرون
کوک: نمیخام واقعا دوست دخترم بشی اسکل، باید نقش بازی کنی
هه سو: وقتی میدونی قبول نمیکنم برا چی اصرار میکنی ها، فقط دور شو ازم باشه نمیخام ریختتو ببینم
کوک: هع باشه خودت خلسی پس، این دفعه اگه بردمت دیگه برت نمیکردونم
هه سو: برو باباـ
سریع از اونجا و کوک دورشدم و راهمث ادامه دادم که گوشیم زنک خورد،
بکهیون بود تعجب کردم اخه این وقت شب. چکار داره، جواب دادم
هه سو: الو
بکهیون: باید ببینمت هه سو
هه سو: چرا چی شده مگه چته نفس نفس میزنی
بکهیون: اینارا ول کن باید ببینمت کجا بیام
هه سو: بیا دم مدرسه
بکهیون: باشه باشه اومدم وایسا خدافظ
هه سو: چه مرگش بود این وا
رفتم رو یکی نیمکت ها نشستم تا بکهیون بیاد،
نگران شده بودم که چه مشکلی براش پیش اومده بود مگه به گوشیم ور میرفتم که یکی با موتور جلوم ترمز گرفت
هه سو: یا خداااا، چته
بکهیون: سلام خوبی، ببخشید خیلی تند اومدم، یادته بهم گفتی کمکم میکنی قاتل خانوادم رو پیدا کنم
هه سو: اره یادمه چطور مگه چی شده پیداش کردی
بکهیون: ن پیداش که نکردم، چند تا رفیق هام تحقیق کردن یه پسر داره اسم پسرش یه همچین چیزایی بودم جون... جئو
هه سو: جئون جونگکوک(داد)
بکهیون: اره اره همین بود تو از کجامیدونی اسمشو
هه سو: اسمشو؟ حدس زدم همینجوری (خندع فیک)
بکهیون: رو حرفت هسی کمکم کنی
هه سو: اره رو حرفم هسم
بکهیون: ممنونم ازت(بغلش میکنه)
هه سو: خب بیا فعلا بریم خونه ما کسی خونمون نیست
بکهیون: باشه مشکلی نیس
هه سو: ن هیچ مشکلی نیست بیا بریم
بکهیون: کلاه بزار سذت باموتور میریم ـ
هه سو: باشه بریم
سوار موتور شدیم و به سمت خونمون رفتیم،
رسیدیم پیاده دشیم و موتور رو گذاشتیم تو حیاط درو باز کردم و رفتم تو خونه، مامان و بابام رو مبل نشسته بودن با دیدن من بلند شدن
هه سو: عه شماها خونه اید
پ/هه سو: کجا بودی دخترم
هه سو: ببخشید رفته بودم کافه دم
مدرسمون کتابمو جا گذاشته بودم اومدم خونه دیدم خونه نبودین، اها راسی مهمون داریم
م/هه سو: کی دخترم
هه سو: بیا داخل
بکهیون اومد داخل سرشو زیر انداخته بود سرشو اورد بالا و سلام کرد
بکهیون: سلا.....(خشکش زد)
پ/هه سو:(سریع از روی مبل بلند میشه و وای میسه) ت... تو
کامنت: ۳۵۰
لایک: ۶٠
۸۷.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.