p14
p14
جین اومد و علش داد عقب و کوک سر جین داد کشید رفتم جلو جین وایسادم و زدم تو گوش کوک
هه سو: حق نداری سر چیزی که مال منه داد بمشی فهمیدی، چته تو چه مشکلی داری با من یه بار دیگه اینحوریکنی به همه میگم گه کاراییکه نمیکنی
کوک: ببند دهن کثیفتو خفه شووووو(داد)
اگه... اگه یه کلمه حرف از دهنت در بیاد میکشمت زندت نمیزارم(عصبانی)
جین: برو اون طرف هه سو، اروم باش کوک چرا اینحوری شدی بیا برو بیرون
هه سو: من به خاطر تو، تو روی کوک وایسادم منو پس میزنی(پوزخند) برات
متاسفم
جین: بهتره دخالت نکنی تا اینجور ضایع نشی
هه سو: خیلی عوضید همتون لاشید ادم نکاهتون میکنه حالت تهوع میگیره، من موندم شما دوتا چی دارین که انقد جذبتون شدن و من باید کتک و تو سری بخورم به خاژر اینکه یه رابطه احمقانه با تو داشتم و الان پشیمونم
پچ پچ ها بین بچه های کلاس شروع شد
_او جین با هه سو قرار میزاشته
٪عجب خرشانسیه این دختره ایکاش من به جاش بودم
#نگا خاک تو سر بی لیاقتت
حرفا شون تو سرم اکو میشد و بغض کرده بودم کیفمو برداشتم و رفتم تو حیاط مدرسه زنک زدم به بکهیون
بکهیون: الو جونم
هه سو: سلام ببخشید زنکت زدم
بکهیون: چی شده عزیزم چرا بغض کردی
هه سو: چیزی نیست میشه بیای منو ببری
بکهیون: من که الان سئول نیستم ولی تا بیست دقیقه دیکه خودمو میرسونم اونجا، مدرسه ای؟
هه سو: اره مدرسم منتظرم فعلا بای
بکهیون: مراقب خودت باش بای
رفتم رو یکی از نیمکت ها نشستم و و تو گالری گوشیم میچرخیدم
هانا: چقد کیوتی تو، چرا ناراحتی
هه سو: تو چرا اومدی اینجا، نکنه توروهم اذیت میکنن
هانا: اره خیلی منو اذیت میکنن، میتونیم باهم دوست بشیم
هه سو: اره
هانا:خب من هانام ۲۰سالمه تو چی
هه سو: منم هه سو هستم همسن خودتم
هانا: چقد کیوت این پسره، میتونم بپرسم کیه
هه سو: اره داداشمه، وقتی کوچیک بود گمشد و تا الان خبری ازش ندارم
هانا: نکا رو بازوش خال داره
هه سو: اره هم رو بازوش داره هم روی سینش
هانا: خب ممکنه پیداش کنی
هه سو: چجوری، مگه داریم
هانا: اره داریم، من یه خاهر کوچیک تر داشتم کف دست هر دوتامون یه جا خال بود، بعد چند سال فهمیدم خاهرمه و الانم بهتری خاهرمه
هه سو: یعنی.....
هانا: عافک. کنم اون دوست پسرته داره صدات میزنه
هه سو: ولی من دوست پسر.... اها ن اون دوست پسرم نیست یه دوست معمولیم من فعلا میرم فردا میبینمت بای
هانا: بای
رفتم سمت بکهیون و بغلش کردم، خشکش زده بود توقع نداشت بغلش کنم
هه سو: عا ببخشید دست خودم نبود
بکهیون: ن بابا این چه حرفیه، خب نگفتی چرا پشت تلفن بغض کرده بودی
هه سو: چیزی نبود فقط با دوتا از همکلاسی هام دعوام شد زد تو گوشم
بکهیون: کدومشون بود(عصبانی) بگو زود باش
هه سو: تورو جون جدت ول کن....
کامنت۳٠٠
لایک۵٠
جین اومد و علش داد عقب و کوک سر جین داد کشید رفتم جلو جین وایسادم و زدم تو گوش کوک
هه سو: حق نداری سر چیزی که مال منه داد بمشی فهمیدی، چته تو چه مشکلی داری با من یه بار دیگه اینحوریکنی به همه میگم گه کاراییکه نمیکنی
کوک: ببند دهن کثیفتو خفه شووووو(داد)
اگه... اگه یه کلمه حرف از دهنت در بیاد میکشمت زندت نمیزارم(عصبانی)
جین: برو اون طرف هه سو، اروم باش کوک چرا اینحوری شدی بیا برو بیرون
هه سو: من به خاطر تو، تو روی کوک وایسادم منو پس میزنی(پوزخند) برات
متاسفم
جین: بهتره دخالت نکنی تا اینجور ضایع نشی
هه سو: خیلی عوضید همتون لاشید ادم نکاهتون میکنه حالت تهوع میگیره، من موندم شما دوتا چی دارین که انقد جذبتون شدن و من باید کتک و تو سری بخورم به خاژر اینکه یه رابطه احمقانه با تو داشتم و الان پشیمونم
پچ پچ ها بین بچه های کلاس شروع شد
_او جین با هه سو قرار میزاشته
٪عجب خرشانسیه این دختره ایکاش من به جاش بودم
#نگا خاک تو سر بی لیاقتت
حرفا شون تو سرم اکو میشد و بغض کرده بودم کیفمو برداشتم و رفتم تو حیاط مدرسه زنک زدم به بکهیون
بکهیون: الو جونم
هه سو: سلام ببخشید زنکت زدم
بکهیون: چی شده عزیزم چرا بغض کردی
هه سو: چیزی نیست میشه بیای منو ببری
بکهیون: من که الان سئول نیستم ولی تا بیست دقیقه دیکه خودمو میرسونم اونجا، مدرسه ای؟
هه سو: اره مدرسم منتظرم فعلا بای
بکهیون: مراقب خودت باش بای
رفتم رو یکی از نیمکت ها نشستم و و تو گالری گوشیم میچرخیدم
هانا: چقد کیوتی تو، چرا ناراحتی
هه سو: تو چرا اومدی اینجا، نکنه توروهم اذیت میکنن
هانا: اره خیلی منو اذیت میکنن، میتونیم باهم دوست بشیم
هه سو: اره
هانا:خب من هانام ۲۰سالمه تو چی
هه سو: منم هه سو هستم همسن خودتم
هانا: چقد کیوت این پسره، میتونم بپرسم کیه
هه سو: اره داداشمه، وقتی کوچیک بود گمشد و تا الان خبری ازش ندارم
هانا: نکا رو بازوش خال داره
هه سو: اره هم رو بازوش داره هم روی سینش
هانا: خب ممکنه پیداش کنی
هه سو: چجوری، مگه داریم
هانا: اره داریم، من یه خاهر کوچیک تر داشتم کف دست هر دوتامون یه جا خال بود، بعد چند سال فهمیدم خاهرمه و الانم بهتری خاهرمه
هه سو: یعنی.....
هانا: عافک. کنم اون دوست پسرته داره صدات میزنه
هه سو: ولی من دوست پسر.... اها ن اون دوست پسرم نیست یه دوست معمولیم من فعلا میرم فردا میبینمت بای
هانا: بای
رفتم سمت بکهیون و بغلش کردم، خشکش زده بود توقع نداشت بغلش کنم
هه سو: عا ببخشید دست خودم نبود
بکهیون: ن بابا این چه حرفیه، خب نگفتی چرا پشت تلفن بغض کرده بودی
هه سو: چیزی نبود فقط با دوتا از همکلاسی هام دعوام شد زد تو گوشم
بکهیون: کدومشون بود(عصبانی) بگو زود باش
هه سو: تورو جون جدت ول کن....
کامنت۳٠٠
لایک۵٠
۷۹.۳k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.