داستان جف قاتل

داستان جف قاتل
#پارت_نهم
منبع:سایت کریپی پاستا
مترجم و ویرایشگر: فیونا


دوباره آن حس عجیب به او دست می‌دهد، حسی که مدتی بود تجربه نکرده بود. رندی در حالی که به طرف جف می‌دود می‌گوید: «بالاخره. بلند شد!» آن لحظه است که اتفاق می‌افتد. چیزی درون جف منفجر می‌شود. روانش نابود می‌شود، تمام تفکر منطقی‌اش از بین می‌رود، تنها کاری که می‌تواند انجام دهد کشتن است. رندی را می‌گیرد و او را به زمین می‌اندازد. روی او می‌افتد و مستقیماً به قلبش مشت می‌زند. مشت باعث می‌شود قلب رندی بایستد. در حالی که رندی نفس نفس می‌زند، جف با چکش به او ضربه می‌زند. مشت پشت مشت، خون از بدن رندی فوران می‌کند تا اینکه آخرین نفس را می‌کشد و می‌میرد.

حالا همه به جف نگاه می‌کنند. والدین، بچه‌های گریان، حتی تروی و کیث. اگرچه آنها به راحتی نگاهشان را از آنها می‌گیرند و اسلحه‌هایشان را به طرف جف نشانه می‌گیرند. جف اسلحه‌هایی را که به طرف او نشانه رفته‌اند می‌بیند و به طرف پله‌ها می‌دود. همینطور که می‌دود، تروی و کیث به طرف او شلیک می‌کنند، اما هر تیرشان خطا می‌رود. جف از پله‌ها بالا می‌دود. صدای تروی و کیث را می‌شنود که از پشت سر می‌آیند. همینطور که آخرین گلوله‌هایشان را خالی می‌کنند، جف به طرف حمام می‌رود. او جا حوله‌ای را برمی‌دارد و آن را از دیوار جدا می‌کند. تروی و کیث با چاقوهای آماده به داخل می‌دوند.

تروی چاقویش را به طرف جف پرتاب می‌کند، که عقب می‌رود و جا حوله‌ای را به صورت تروی می‌کوبد. تروی محکم به زمین می‌افتد و حالا تنها چیزی که باقی مانده کیث است. با این حال او از تروی چابک‌تر است و وقتی جف جا حوله‌ای را می‌چرخاند، جاخالی می‌دهد. چاقو را می‌اندازد و جف را از گردنش می‌گیرد. او را به دیوار هل می‌دهد. چیزی شبیه سفیدکننده از طبقه بالا روی او می‌ریزد. هر دوی آنها را می‌سوزاند و هر دو شروع به جیغ زدن می‌کنند. جف تا جایی که می‌تواند اشک‌هایش را پاک می‌کند. او جا حوله‌ای را عقب می‌کشد و آن را مستقیماً به سر کیث می‌کوبد. همانطور که آنجا افتاده و از شدت خونریزی در حال مرگ است، لبخند شومی می‌زند.

ادامه دارد... .
دیدگاه ها (۰)

داستان جف قاتل#پارت_دهممنبع:سایت کریپی پاستامترجم و ویرایشگر...

خیلی دوست دارم بدونم نظرتون راجب داستان ها چیه آیا از ترجمه ...

داستان جف قاتل#پارت_هشتممنبع:سایت کریپی پاستامترجم و ویرایشگ...

داستان جف قاتل#پارت_هفتممنبع:سایت کریپی پاستامترجم و ویرایشگ...

چپتر ۱۴ _ تولد سایه، مرگ نورداخل محفظه شیشه ای.نفس های بریده...

چپتر ۱۳ _ جدایی در تاریکیراهروی فرعی آرکانیوم در نور اضطراری...

چپتر ۱۲ _ سایه انتقامکوهستان ساکت است. نه باد می وزد، نه جیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط