پارت هفدهم فیک مافیای جذاب من :
پارت هفدهم فیک مافیای جذاب من :
-عزیزم پاشو برات توضیح بدم این مرتیکه کی بوده و چرا لایق مرگ بوده
(داستان رو براش تعریف میکنه )
+یعنی من کارم خوب بوده ؟
-اره قربون اون اشکات برم
+باشه
-بیا بریم کارهای عروسیمون رو بکنیم به فکر این اشغال نباش
(میرن برای خرید عروسی ولی توی ماشین ات همش به بیرون نگاه میکرد و بغض کرده بود)
-ات گفتم که ولش کن مهم نیست
+میتونم یه سوال بپرسم ؟
-اره حتما
+با یه مافیا زندگی کردن اینجوریه؟
-چ....ی؟
یعنی میخوای بگی نمیخوای با من زندگی کنی؟
+شاید.... فقط سوال پرسیدم
(تهیونگ ماشین رو نگه میداره)
-اگر دلت پیشم نیست بگو عروسی رو کنسل کنیم
+نمیدونم هنوز در موردش فکر نکردم
-ات .........نمیدونم چی بگم
انتظار این جواب رو نداشتم
+من نمیتونم آدم ها رو بکشم و راحت برم عروسی بگیرم بخاطرت آدم کشتم ولی حالم بده درکم کند
-باید میزاشتی بمیرم اینجوری احتمالا برات راحت تر بود
+تهیونگ اینجوری نگو اگر این اتفاق میافتاد من میمردم
-مگه برات مهمه (با داد و گریه )
+معلومههه(با داد )
-دروغ میگی (با داد )
+نمیگم عاشقتم میخوامت و حاضرم باهات زندگی کنم ولی دیگه آدم نمی کنم(با داد )
-چرا داد میزنی (با داد)
+تو چرا داد میزنی (با داد)
(هر دوشون به هم نگاه میکنن و شروع میکنن خندیدن و میرم ادامه ی خرید )
+وای لباس عروس فروشیییی
-برو تو
۰سلام بفرمایین عروس خانم
+ممنون
۰چه جور لباسی میخواین
+آستین حلقه میخوام یا استیناش توری باشه بلند باشه و روی زمین کشیده بشه
ساده باشه پر زرق و برق دوست ندارم
یکمی هم باز باشه
(با حرف آخر ات٫تهیونگ سرش رو بر میگردونه )
-چی؟!
+باز باشه دیگه خوشگل میشه
-میخوای نشر من رو هم بپرسی
+نه تو لباس خودت رو میپوشی منم لباس خودم رو
-یعنی تو برای لباس من نظر نمیدی ؟! اونم تو؟
+خب من عشق زندگیتم
-یعنی من نیستم ؟
+اذیت نکن بزار مودم انتخاب کنم
-باشه فقط یه چیزی رو برای من روی لباست بزار باشه
+چی؟
-کفشات به انتخاب من باشه
+اوکی
(ات لباس اول مد نظرش رو میپوشه)
+قشنگه
-خب بد نیست
(همینجوری لباس ها رو امتحان میکنه تا یکی مورد پسندش میشه عکسش رو میزارم پست بعدی یادم رفت اینجا بزارم )
+یسسسس
-بریم لباس من
+باشه
-خبب
چی بپوشم؟
+مگه نگفتی من نظر ندم ؟!
-بگو
+خب این و این رو امتحان کن (عکس اینک میزارم کلا پست بعدی اینجا یادم رفت بزارم )
-عزیزم پاشو برات توضیح بدم این مرتیکه کی بوده و چرا لایق مرگ بوده
(داستان رو براش تعریف میکنه )
+یعنی من کارم خوب بوده ؟
-اره قربون اون اشکات برم
+باشه
-بیا بریم کارهای عروسیمون رو بکنیم به فکر این اشغال نباش
(میرن برای خرید عروسی ولی توی ماشین ات همش به بیرون نگاه میکرد و بغض کرده بود)
-ات گفتم که ولش کن مهم نیست
+میتونم یه سوال بپرسم ؟
-اره حتما
+با یه مافیا زندگی کردن اینجوریه؟
-چ....ی؟
یعنی میخوای بگی نمیخوای با من زندگی کنی؟
+شاید.... فقط سوال پرسیدم
(تهیونگ ماشین رو نگه میداره)
-اگر دلت پیشم نیست بگو عروسی رو کنسل کنیم
+نمیدونم هنوز در موردش فکر نکردم
-ات .........نمیدونم چی بگم
انتظار این جواب رو نداشتم
+من نمیتونم آدم ها رو بکشم و راحت برم عروسی بگیرم بخاطرت آدم کشتم ولی حالم بده درکم کند
-باید میزاشتی بمیرم اینجوری احتمالا برات راحت تر بود
+تهیونگ اینجوری نگو اگر این اتفاق میافتاد من میمردم
-مگه برات مهمه (با داد و گریه )
+معلومههه(با داد )
-دروغ میگی (با داد )
+نمیگم عاشقتم میخوامت و حاضرم باهات زندگی کنم ولی دیگه آدم نمی کنم(با داد )
-چرا داد میزنی (با داد)
+تو چرا داد میزنی (با داد)
(هر دوشون به هم نگاه میکنن و شروع میکنن خندیدن و میرم ادامه ی خرید )
+وای لباس عروس فروشیییی
-برو تو
۰سلام بفرمایین عروس خانم
+ممنون
۰چه جور لباسی میخواین
+آستین حلقه میخوام یا استیناش توری باشه بلند باشه و روی زمین کشیده بشه
ساده باشه پر زرق و برق دوست ندارم
یکمی هم باز باشه
(با حرف آخر ات٫تهیونگ سرش رو بر میگردونه )
-چی؟!
+باز باشه دیگه خوشگل میشه
-میخوای نشر من رو هم بپرسی
+نه تو لباس خودت رو میپوشی منم لباس خودم رو
-یعنی تو برای لباس من نظر نمیدی ؟! اونم تو؟
+خب من عشق زندگیتم
-یعنی من نیستم ؟
+اذیت نکن بزار مودم انتخاب کنم
-باشه فقط یه چیزی رو برای من روی لباست بزار باشه
+چی؟
-کفشات به انتخاب من باشه
+اوکی
(ات لباس اول مد نظرش رو میپوشه)
+قشنگه
-خب بد نیست
(همینجوری لباس ها رو امتحان میکنه تا یکی مورد پسندش میشه عکسش رو میزارم پست بعدی یادم رفت اینجا بزارم )
+یسسسس
-بریم لباس من
+باشه
-خبب
چی بپوشم؟
+مگه نگفتی من نظر ندم ؟!
-بگو
+خب این و این رو امتحان کن (عکس اینک میزارم کلا پست بعدی اینجا یادم رفت بزارم )
۸.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.