پارت شانزدهم فیک مافیای جذاب من :
پارت شانزدهم فیک مافیای جذاب من :
+میشه به منم بگین چی شده؟!
-ات ما هیچی نمیدونیم فقط داریم بر پایه تجربه ای که داشتیم یه سری نظریه میدیم پس اینقدر این سوال رو نپرس
+ب...اشه
؛اقا من دوربین ها رو چک کردم از هر دو در تحت کنترلیم ولی یه مشکلی هست
-چه مشکلی ؟!
؛اینکه پنجره ی حموم چون پوشیده است از بیرون دیده نمیشه و این یعنی یه راه فرار
-اره راست میگی
ولی تو هم یه چیزی رو نمیدونی اگر بخواهیم از راه مخفی زیر زمین بریم عمرا متوجه ما بشن
؛همون راهی که به خونه دوستتون میرسه ؟
-اره این ایده کم خطر تره برای ات
؛پس بریم
-ولی قبل از رفتن سیستم بیهوش کننده رو فعال کن و ضد آتیش سوزی رو بزن که نتونن بلایی سر خونه بیارن
؛چشم
(وارد زیر زمین میشن و همون راه رو میرن ولی وقتی میرسن به خونه دوستشون یکی یه اسلحه میگیره کنار سر تهیونگ)
§اشغال عوضی پیدات کردم بالاخره توی دامم افتادی
-لعنتی
§بیاین بالا زود باشین
(تهیونگ با دستاش به یونا میفهمونه که ات رو همون پایین مخفی نگه داره چون ات آخرین نفر بود و سالم میموند)
§هنوز هم همه جا رو با این خدمتکارت میای ؟! اینقدر کارش خوبه؟
-اره مثل تو خائن نیست اشغال روانی
§هنوز هم توی رابطه نیستی ؟! هیچکی با اشغالی مثل تو نمیسازه
-به تو چه
§وقتشه بدون وقت تلف کردن بکشمت دلم خنک شه
-( با یه قیافه خیلی سرد نگاهش کرد)
(حالا شاید بپرسین چرا این یارو اینقدر از تهیونگ بدش میاد و اصلا اینو از کجا میشناسه؟٫جونم براتون بگه که این یارو میاد و شاگرد تهیونگ میشه و بعد از یه مدت که مستقل میشه به تهیونگ خیانت میکنه چون یه آدم دیگه ای بهش پول بیشتری میده که راز های تهیونگ رو لو بده اینم همین کارو میکنه اون یارو هم بهش میگه که پدرت رو این کشته که در واقع اینجوری نیست و دروغ میگه )
§وصیتی چیزی نداری ؟!۳٫۲٫
+(تق )
(یارو میفته رو زمین)
-ات؟!
+من......یه آدم...رو .....کشتم؟
-اروم باش ات
+من یه قاتلم؟!
-چیزی نیست آروم باش بیا بغلم
+من این آدم رو .... کشتم ؟
-اگر نمیکشتی من الان زنده نبودم
کارت درست بوده
+من آدم بدیم؟
-نه عزیزم تو جون من و یونا رو نجات دادی این آدم لایق مرگ بود
؛اروم باشین خانم
+میشه به منم بگین چی شده؟!
-ات ما هیچی نمیدونیم فقط داریم بر پایه تجربه ای که داشتیم یه سری نظریه میدیم پس اینقدر این سوال رو نپرس
+ب...اشه
؛اقا من دوربین ها رو چک کردم از هر دو در تحت کنترلیم ولی یه مشکلی هست
-چه مشکلی ؟!
؛اینکه پنجره ی حموم چون پوشیده است از بیرون دیده نمیشه و این یعنی یه راه فرار
-اره راست میگی
ولی تو هم یه چیزی رو نمیدونی اگر بخواهیم از راه مخفی زیر زمین بریم عمرا متوجه ما بشن
؛همون راهی که به خونه دوستتون میرسه ؟
-اره این ایده کم خطر تره برای ات
؛پس بریم
-ولی قبل از رفتن سیستم بیهوش کننده رو فعال کن و ضد آتیش سوزی رو بزن که نتونن بلایی سر خونه بیارن
؛چشم
(وارد زیر زمین میشن و همون راه رو میرن ولی وقتی میرسن به خونه دوستشون یکی یه اسلحه میگیره کنار سر تهیونگ)
§اشغال عوضی پیدات کردم بالاخره توی دامم افتادی
-لعنتی
§بیاین بالا زود باشین
(تهیونگ با دستاش به یونا میفهمونه که ات رو همون پایین مخفی نگه داره چون ات آخرین نفر بود و سالم میموند)
§هنوز هم همه جا رو با این خدمتکارت میای ؟! اینقدر کارش خوبه؟
-اره مثل تو خائن نیست اشغال روانی
§هنوز هم توی رابطه نیستی ؟! هیچکی با اشغالی مثل تو نمیسازه
-به تو چه
§وقتشه بدون وقت تلف کردن بکشمت دلم خنک شه
-( با یه قیافه خیلی سرد نگاهش کرد)
(حالا شاید بپرسین چرا این یارو اینقدر از تهیونگ بدش میاد و اصلا اینو از کجا میشناسه؟٫جونم براتون بگه که این یارو میاد و شاگرد تهیونگ میشه و بعد از یه مدت که مستقل میشه به تهیونگ خیانت میکنه چون یه آدم دیگه ای بهش پول بیشتری میده که راز های تهیونگ رو لو بده اینم همین کارو میکنه اون یارو هم بهش میگه که پدرت رو این کشته که در واقع اینجوری نیست و دروغ میگه )
§وصیتی چیزی نداری ؟!۳٫۲٫
+(تق )
(یارو میفته رو زمین)
-ات؟!
+من......یه آدم...رو .....کشتم؟
-اروم باش ات
+من یه قاتلم؟!
-چیزی نیست آروم باش بیا بغلم
+من این آدم رو .... کشتم ؟
-اگر نمیکشتی من الان زنده نبودم
کارت درست بوده
+من آدم بدیم؟
-نه عزیزم تو جون من و یونا رو نجات دادی این آدم لایق مرگ بود
؛اروم باشین خانم
۸.۸k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.