پارت

پارت۲
فصل دوم
جین ائه با دوستای صمیمیش یونبیول و هرا‌
قرار داشتن برن بیرون
جین ائه بعد از حمام و خشک کردن موهاش نشست جلوی آینه و شروع به میکاپ ساده ای کرد
جین ائه توی این مدت میتونست کارای عادی خودشو مثل حمام و لباس پوشیدن و دستشویی و هرکار دیگه ای انجام بده عادت کرده بود و به کمک کسی هم توی انجام کاراش نیاز نداشت
چون معتقد بود اگر تلاش کنه میتونه دوباره حتی راه بره پس از هیچ کس هیچ کمکی نمیخواست و خودش سعی میکرد همه کاراش و انجام بده
بعد از میکاپ
لباس خوشگلی پوشید
و از اتاق بیرون رفت
که هرا و یونبیول رسیده بودن و به جین ائه کمک کردن تا سوار ماشین بشه و بعد به سمت مرکز خرید راه افتادن بعد از چند مین رسیدن و ماشین و پارک کردن و به داخل رفتن
هرا:چه جای باحالیهه
یونبیول:اخه مگه اولین بارته میای
هرا:نه خب ولی هرچقدرم بیام سیر نمیشم
بعد از این حرف همه زدن زیر خنده
جین ائه:بیاین اول بریم اکسسوری بخریم
یونبیول:اهوم منم موافقم
هرا:پس بریمممم
انا بعد از خرید گردنبند ها و دستبند ها و انگشتر های قشنگی از اونجا بیرون اومدن و اینبار یه عالمه لوازم آرایشی خوشگل خریدن
و بعد از خرید کفش رفتن و لباس های خوشگلی خریدن
اونا به کافه رفتن و شروع به حرف زدن و خندیدن کردن
که یدفعه جین ائه رنگش پرید و دیگه نمیخندید
هرا:چته دختر
جین ائه:اون اینجا چیکار میکنه
یونبیول:کی
جین ائه:اونجا رو ببینین
اونا هم وقتی چهره اون فرد رو دیدن ترس برشون داشت
چون از وقتی این دشمنی شروع شده بود تهیونگ هم خیلی ترسناک شده بود
دیگه خبری از تهیونگ مهربون نبود
اون الان یه ادم بی احساس مغرور و پولدار بود
تهیونگ اروم اروم به سمت میز دخترا اومد
تهیونگ:به به خیلی وقته ندیدمت جین ائه
هرا:چرا اومدی اینجا
تهیونگ:اوممم هیچی فقط با جین ائه کار دارم تنهامون میزارید
یونبیول:عمرا هرا با جونگکوک تماس بگیر
تهیونگ چا*قویی در اورد و به شکم جین ائه فشار میداد
تهیونگ :اگه زنگ بزنید میکشمش
دخترا که ترسیده بودن
هرا:باشه باشه زنگ نمیزنیم فقط کاری باهاش نداشته باش
تهیونگ:نترسید کاری ندارم باهاش برید بیرون بعدم که من رفتم برگردید پیشش
یونبیول:باشه باشه بریم هرا
یونبیول و هرا جین ائه رو با تهیونگ تنها گذاشتن
اونا خیلی میترسیدن که اتفاقی برای جین ائه بیوفته
........................
دیدگاه ها (۵)

پارت۳فصل دومجین ائه:چیکار داریتهیونگ:خوب نیست اینجوری بامن ح...

پارت۴فصل دومهمه مشغول حرف زدن بودن که تهیونگ گفتتهیونگ:بچه ه...

پارت ۱فصل دومهمه چیز شروعی تازه برای جین ائه بود مدرسه میرفت...

اسلاید ۲و۳ تهیونگ و ۴و۵ جین ائه

P⁸- ببخشید آقایی کیم ولی میشه منو تهیونگ چند روز باهم نامزد ...

part5🦋✓{کش رو دور دستش محکم بست}&{شروع کرد به گریه کردن}-یکم...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۷#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط