پارت
پارت۳
فصل دوم
جین ائه:چیکار داری
تهیونگ:خوب نیست اینجوری بامن حرف بزنی
جین ائه:مثلا چیکار میکنی
تهیونگ:دختر کوچولو میدونی که من چقدر اذیت قوی ترم و همچنین باید بدونی که تو روی این صندلی نشستی و دیگه بلند نمیشی پس هرکاری بتونم میکنم برای عذاب دادن تو و خانواده ات
جین ائه:چرا من مگه چیکار کردم(بغض)
تهیونگ:تو نه ولی برادرت چرا
جین ائه:همش شوخی بود
تهیونگ:نه نبود(عصبی)
جین ائه:تو چرا اینجوری شدی(اشک هاش سرازیر شدن)
تهیونگ:من هیچ جوره ای نشدم
جین ائه:یادته قبلا چقدر خوب و مهربون شدی الان پول ترو مغرور کرده الن خودخواهی بیش نیستی تو قبلا کیوت و مهربون بودی ولی الان یه ادم سرد و مغرور و خشن شدی چطور پول و ثروت تونست تورو انقدر تغییر بده من همون ایدل مهربون و میخوام نه این ورژن تو(گریه)
تهیونگ:بسه خوشم نمیاد یکی جلوم گریه کنه توهم بهتره از اینکه منو دیدی به کسی چیزی نگی وگرنه بد میبینی
و از اونجا بیرون رفت
جین ائه گریه اش شدت گرفت
دخترا سریع اومدن داخل و جین ائه رو بغل کردن و بهش دلداری دادن
بعد از اروم کردنش رسوندنش خونه و خودشونم برگشتن خونه
اونروز میشه گفت خوش گذرونیشون براشون بد تموم شد
تهیونگ توی خونه حسابی فکر میکرد تا اینکه فهمید از چه راهی به جونگکوک ضربه بزنه
پس فردای اونروز همه اعضا رو دعوت کرد و جونگکوک هم که مشتاق بود ببینه چی شده دعوت و پذیرفت و به مهمونی رفت
همه مشغول حرف زدن بودن که
.................
فصل دوم
جین ائه:چیکار داری
تهیونگ:خوب نیست اینجوری بامن حرف بزنی
جین ائه:مثلا چیکار میکنی
تهیونگ:دختر کوچولو میدونی که من چقدر اذیت قوی ترم و همچنین باید بدونی که تو روی این صندلی نشستی و دیگه بلند نمیشی پس هرکاری بتونم میکنم برای عذاب دادن تو و خانواده ات
جین ائه:چرا من مگه چیکار کردم(بغض)
تهیونگ:تو نه ولی برادرت چرا
جین ائه:همش شوخی بود
تهیونگ:نه نبود(عصبی)
جین ائه:تو چرا اینجوری شدی(اشک هاش سرازیر شدن)
تهیونگ:من هیچ جوره ای نشدم
جین ائه:یادته قبلا چقدر خوب و مهربون شدی الان پول ترو مغرور کرده الن خودخواهی بیش نیستی تو قبلا کیوت و مهربون بودی ولی الان یه ادم سرد و مغرور و خشن شدی چطور پول و ثروت تونست تورو انقدر تغییر بده من همون ایدل مهربون و میخوام نه این ورژن تو(گریه)
تهیونگ:بسه خوشم نمیاد یکی جلوم گریه کنه توهم بهتره از اینکه منو دیدی به کسی چیزی نگی وگرنه بد میبینی
و از اونجا بیرون رفت
جین ائه گریه اش شدت گرفت
دخترا سریع اومدن داخل و جین ائه رو بغل کردن و بهش دلداری دادن
بعد از اروم کردنش رسوندنش خونه و خودشونم برگشتن خونه
اونروز میشه گفت خوش گذرونیشون براشون بد تموم شد
تهیونگ توی خونه حسابی فکر میکرد تا اینکه فهمید از چه راهی به جونگکوک ضربه بزنه
پس فردای اونروز همه اعضا رو دعوت کرد و جونگکوک هم که مشتاق بود ببینه چی شده دعوت و پذیرفت و به مهمونی رفت
همه مشغول حرف زدن بودن که
.................
- ۴.۸k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط