پارت

پارت۴
فصل دوم
همه مشغول حرف زدن بودن که تهیونگ گفت
تهیونگ:بچه ها یه لحظه توجه کنین
همه نگاه هاشون و به تهیونگ دادن
تهیونگ:میخواستم بگم جونگکوک ببخشید راستش من واقعا خیلی مغرور شده بودم و نباید حرف تورو جدی میگرفتم واقعا متاسفم من هیچوقت نباید به توکه دوست چندین ساله من هستی بد میکردم و باهات بد میشدم واقعا متاسفم
جونگکوک:تو الان جدی هستی
تهیونگ:ببخشید من اشتباهم و فهمیدم نباید یه شوخی ساده رو جدی میگرفتم ببخشید منو میبخشی
جونگکوک:مگه میتونم نبخشم
همو بغل کرد همه پسرا خوشحال بودن
ولی ای کاش نیت واقعی تهیونگ و میدونستن
اگر میدونستن هیچ وقت خوشحال نمیشدن و جونگکوک هیچ وقت اشتی نمیکرد
جونگکوک که خیالش راحت شده بود به دوستش الان اعتماد داشت
تهیونگ به خونه ای که توی امریکا(لس انجلس) داشت رفته بود برای تعطیلات

_____

جین ائه شوکه از اشتی جونگکوک و تهیونگ شده بود و هنوز باورش نمیشد که اینا اشتی کردن
خیلی از روزها توی خودش بود
جونگکوک روز هایی که میومد به دیدن جین ائه و وقتی میدید حالش و و دلیلش و نمیدونست تصمیم گرفت جین ائه رو به مسافرت ببره اونم مسافرت خواهر برادری
جونگکوک به همراه جین ائه به امریکا رفتن و چون تهیونگ هم اونجا بود
جونگکوک تصمیم گرفت برن پیش تهیونگ
و تهیونگ هم با کمال میل قبول کرد
چون این بهترین موقعیت براش بود
....................
دیدگاه ها (۶)

پارت۵فصل۲تهیونگ در رو برای جین ائه و جونگکوک باز کردوقتی وار...

پارت۶فصل دومجونگکوک مجبور بود بخاطر کاراش برگرده کره ولی برن...

پارت۳فصل دومجین ائه:چیکار داریتهیونگ:خوب نیست اینجوری بامن ح...

پارت۲فصل دومجین ائه با دوستای صمیمیش یونبیول و هرا‌ قرار داش...

خون آشام عزیز (75)

خون آشام عزیز (59)

خون آشام عزیز (65)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط