ارباب خشن🥂
#ارباب خشن🥂
part¹²
تا اومدم بهش بگم اره مطمئنم ک کوک اومد سمتم و بعد گف: باشه نمیای پس من رفتم.
ا.ت: برو ب سلامت ولی بدون من از تو خوشم نمیاد
کوک: خوشت نمیاد؟!
ا.ت: نع
کوک: همین الان گمشو برو خونت
ا.ت: چی؟؟؟؟؟!!!!
کوک: گفتم برو خونت نمیفهمی؟
ا.ت: میفهمم ولی نمیفهمم.
کوک: خـ.ر بودنه خودته! برات اژانس میگیرم میری خونت نمیخوام یک دیقه هم ببینمت.
ا.ت: چرا اخه
کوک: چی چرا؟؟؟ خودت داری میگی من ازت بدم میاد بعد انتظار داری ک بزارم توی عما،رتم بمونی بخوابی و بخو.ری؟!
ا.ت: وای کوک چرا جدی میگیری؟! حالا من ی چی گفتم چرا انقد بد اخلاقی؟؟
کوک: ببین ا.ت چند روزه با همه چیت کنار اومدم ولی نمیتونم این جمله ای ک بهم گفتی رو کنار بزارم.! خیلی ناراحتم کرد، من میرم پیش تهیونگ باهاش مشورت کنم بعدش میام پیشت فعلا!
ا.ت: اوکی اوکی فقط با خبر خوب برگرد
کوک: ب خودم مربوطه ولی باشه
ا.ت: مرسی کوکم
کوک: مرسی کوکم؟ من کوکت شدم؟:)
ا.ت: اره
کوک: خوشحالم کردی. دستت درد نکنه چطوری ازت تشکر کنم؟(با لحن مسخره ای)
ا.ت: چرا مسخرم میکنی؟؟
کوک: وای چقدر تو بحث میکنی خستم کردی:/
ا.ت: باشه دیگه برو پیش تهیونگ.
.....
ویو کوک: واقعا از ا.ت بشدت بدم اومده.. فکر کرده کیه هی واسه من فاز لاکچر،ی ای میکنه فکر کرده یادم رفته ک اون پدر و مادرش ولش کردن... هیچ کسو نداره بعد جالبه چطوری با من رفتار میکنه. والا میخوام با تهیونگ حرف بزنم ببینم نظر اون چیه... چون واقعا ا.ت خستم کرده دیگه نمیتونم باهاش ادامه بدم. ولی شاید تهیونگ نظرمو عوض کرد.. ببینم چی میشه!
تهیونگ: چطوری داداش
کوک: از قیافم میتونی تشخیص بدی
تهیونگ: والا قیافت ک بد نشونت میده! چیزی شده؟!
کوک: چی میخواستی بشه؟ ا.ت دیوونم کرده دیگه خستم کرده بیچارم کرده... بهش میگم بیا ب،ـغلم نمیاد، فازش چیه؟ مگه من دوس، پـ.،سرش نیستم؟!.. هه ولی نمیدونه ک چی در انتظارشه در هر صورت.
تهیونگ: عا چی بگم نظری ندارم بنظرم از لیا هم ی مشورتی چیزی بکن ببین چی میگه.. فقط ا.ت رو فراری ندی ها.. مگه قرار نبود کاری کنیم ک از ز،ندگیش سیـ،ر شه؟
کوک: اونو ک میدونم ولی میخوام ی ذره زجـ.رش بدم بفهمه با کی طرفه! عه عه تهیونگ صدای جیـ.ـغ کیههه؟ ا.ت؟؟؟؟
تهیونگ: اون کیه بغل ات؟ ی پسره؟؟؟؟
کوک: ارههههه
...
ویو کوک: منو تهیونگ ب سمت ا.ت دوییدیم و با ی صحنه ی...
part¹²
تا اومدم بهش بگم اره مطمئنم ک کوک اومد سمتم و بعد گف: باشه نمیای پس من رفتم.
ا.ت: برو ب سلامت ولی بدون من از تو خوشم نمیاد
کوک: خوشت نمیاد؟!
ا.ت: نع
کوک: همین الان گمشو برو خونت
ا.ت: چی؟؟؟؟؟!!!!
کوک: گفتم برو خونت نمیفهمی؟
ا.ت: میفهمم ولی نمیفهمم.
کوک: خـ.ر بودنه خودته! برات اژانس میگیرم میری خونت نمیخوام یک دیقه هم ببینمت.
ا.ت: چرا اخه
کوک: چی چرا؟؟؟ خودت داری میگی من ازت بدم میاد بعد انتظار داری ک بزارم توی عما،رتم بمونی بخوابی و بخو.ری؟!
ا.ت: وای کوک چرا جدی میگیری؟! حالا من ی چی گفتم چرا انقد بد اخلاقی؟؟
کوک: ببین ا.ت چند روزه با همه چیت کنار اومدم ولی نمیتونم این جمله ای ک بهم گفتی رو کنار بزارم.! خیلی ناراحتم کرد، من میرم پیش تهیونگ باهاش مشورت کنم بعدش میام پیشت فعلا!
ا.ت: اوکی اوکی فقط با خبر خوب برگرد
کوک: ب خودم مربوطه ولی باشه
ا.ت: مرسی کوکم
کوک: مرسی کوکم؟ من کوکت شدم؟:)
ا.ت: اره
کوک: خوشحالم کردی. دستت درد نکنه چطوری ازت تشکر کنم؟(با لحن مسخره ای)
ا.ت: چرا مسخرم میکنی؟؟
کوک: وای چقدر تو بحث میکنی خستم کردی:/
ا.ت: باشه دیگه برو پیش تهیونگ.
.....
ویو کوک: واقعا از ا.ت بشدت بدم اومده.. فکر کرده کیه هی واسه من فاز لاکچر،ی ای میکنه فکر کرده یادم رفته ک اون پدر و مادرش ولش کردن... هیچ کسو نداره بعد جالبه چطوری با من رفتار میکنه. والا میخوام با تهیونگ حرف بزنم ببینم نظر اون چیه... چون واقعا ا.ت خستم کرده دیگه نمیتونم باهاش ادامه بدم. ولی شاید تهیونگ نظرمو عوض کرد.. ببینم چی میشه!
تهیونگ: چطوری داداش
کوک: از قیافم میتونی تشخیص بدی
تهیونگ: والا قیافت ک بد نشونت میده! چیزی شده؟!
کوک: چی میخواستی بشه؟ ا.ت دیوونم کرده دیگه خستم کرده بیچارم کرده... بهش میگم بیا ب،ـغلم نمیاد، فازش چیه؟ مگه من دوس، پـ.،سرش نیستم؟!.. هه ولی نمیدونه ک چی در انتظارشه در هر صورت.
تهیونگ: عا چی بگم نظری ندارم بنظرم از لیا هم ی مشورتی چیزی بکن ببین چی میگه.. فقط ا.ت رو فراری ندی ها.. مگه قرار نبود کاری کنیم ک از ز،ندگیش سیـ،ر شه؟
کوک: اونو ک میدونم ولی میخوام ی ذره زجـ.رش بدم بفهمه با کی طرفه! عه عه تهیونگ صدای جیـ.ـغ کیههه؟ ا.ت؟؟؟؟
تهیونگ: اون کیه بغل ات؟ ی پسره؟؟؟؟
کوک: ارههههه
...
ویو کوک: منو تهیونگ ب سمت ا.ت دوییدیم و با ی صحنه ی...
۱۲.۷k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.