.
های گایز
فیک های جدید آوردم البته با شرط
_____________________________________________
وقتی میره سربازی ولی تو نمی دونی.....
When she goes, she is a soldier, but you don't know......
part {1}
ویو ات:
چهار سالی می شد که با جیهوپ ازدواج کرده بودم
هر دوتامون عاشق همیدیگه بودیم
امروز قرار بود به استودیو بریم
یه لباس پوشیدم ( اسلاید بعد)
و به استدیو حرکت کردیم
جیهوپ: بیبی من بستنی می خوری؟
آت: اره اره بلام بگیل ( با لحن کیوت)
جیهوپ : باشه گوگولی من
جیهوپ از ماشین پیاده شد
ویو جیهوپ:
از ماشین پیاده شدم
کیوت خر
بستنی رو گرفتم
داشتم میومدم که یه دختر بهم خورد
یکی از بستنی ها افتاد پایین
# ببخشیددد
جیهوپ : هعی عیبی نداره میرم یکی دیگه بگیرم
# نیازی نیست بفرمایید بستنی من رو در عوض یه چیز دیگه می خوام
جیهوپ: چی می خواید؟
# شمارتونو
به آت نگاه کردم با حرص از ماشین پیاده شد
به سمت اون دختره اومد
آت: هوبی جونمم بیا بریم. بستنی رو خودت بگیر ما با هم این بستنی رو میخوریم
دستم رو گرفت سوار ماشین شدیم
جیهوپ: عاشق این حسودی کردنتم
آت: نخیر من حسودی نکردم
جیهوپ: باشه حالا این بستنی رو چطوری بخوریم
آت: وایسا فکر کنم آها فهمیدم من این بستنی رو می خورم
جیهوپ : خودت تنهایی؟
آت: اره
توی راه بودیم و آت با کلی ذوق بستنی می خورد دستش رو گرفتم بستنی رو به طرف خودم گرفتم و گاز بزرگی زدم
آت: هی
جیهوپ: چیه مگه به اون دختره نگفتی باهم می خوریم
آت: باشه بابا
به استدیو رسیدیم که همه ی اعضا دور جیهوپ و من رو گرفتن
جیهوپ: چی شده؟
نامجون: ما باید با تو تنهایی حرف بزنیم
آت: هی چرا مگه من مزاحمم؟
جین: نه آت فقط موضوع بین ما پسراست
تهیونگ: آت میشه پیش استف بمونی؟ تا ما بیایم
آت: باشه
همشون با عجله رفتن
خیلی نگران و کنجکاو شده بودم یعنی چی شده بود؟!
برای دیدن پارت های بعد شرط:
دنبال کنندگان به ۱۳۰ برسه💯💌
فیک های جدید آوردم البته با شرط
_____________________________________________
وقتی میره سربازی ولی تو نمی دونی.....
When she goes, she is a soldier, but you don't know......
part {1}
ویو ات:
چهار سالی می شد که با جیهوپ ازدواج کرده بودم
هر دوتامون عاشق همیدیگه بودیم
امروز قرار بود به استودیو بریم
یه لباس پوشیدم ( اسلاید بعد)
و به استدیو حرکت کردیم
جیهوپ: بیبی من بستنی می خوری؟
آت: اره اره بلام بگیل ( با لحن کیوت)
جیهوپ : باشه گوگولی من
جیهوپ از ماشین پیاده شد
ویو جیهوپ:
از ماشین پیاده شدم
کیوت خر
بستنی رو گرفتم
داشتم میومدم که یه دختر بهم خورد
یکی از بستنی ها افتاد پایین
# ببخشیددد
جیهوپ : هعی عیبی نداره میرم یکی دیگه بگیرم
# نیازی نیست بفرمایید بستنی من رو در عوض یه چیز دیگه می خوام
جیهوپ: چی می خواید؟
# شمارتونو
به آت نگاه کردم با حرص از ماشین پیاده شد
به سمت اون دختره اومد
آت: هوبی جونمم بیا بریم. بستنی رو خودت بگیر ما با هم این بستنی رو میخوریم
دستم رو گرفت سوار ماشین شدیم
جیهوپ: عاشق این حسودی کردنتم
آت: نخیر من حسودی نکردم
جیهوپ: باشه حالا این بستنی رو چطوری بخوریم
آت: وایسا فکر کنم آها فهمیدم من این بستنی رو می خورم
جیهوپ : خودت تنهایی؟
آت: اره
توی راه بودیم و آت با کلی ذوق بستنی می خورد دستش رو گرفتم بستنی رو به طرف خودم گرفتم و گاز بزرگی زدم
آت: هی
جیهوپ: چیه مگه به اون دختره نگفتی باهم می خوریم
آت: باشه بابا
به استدیو رسیدیم که همه ی اعضا دور جیهوپ و من رو گرفتن
جیهوپ: چی شده؟
نامجون: ما باید با تو تنهایی حرف بزنیم
آت: هی چرا مگه من مزاحمم؟
جین: نه آت فقط موضوع بین ما پسراست
تهیونگ: آت میشه پیش استف بمونی؟ تا ما بیایم
آت: باشه
همشون با عجله رفتن
خیلی نگران و کنجکاو شده بودم یعنی چی شده بود؟!
برای دیدن پارت های بعد شرط:
دنبال کنندگان به ۱۳۰ برسه💯💌
- ۹.۸k
- ۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط