.
های گایز
فیک های جدید آوردم البته با شرط
_____________________________________________
وقتی از بچش مراقبت می کنی و .....
When you take care of the baby.....
part {1}
ویو ات:
توی شرکت بودم اونقدر کار کرده بودم
خسته شده بودم
همه جمع شده بودن و بادیگارد ها یکی یکی میرفتن و میومدن
رفتم دم در حتما باز رییس اومده
در ماشین باز شد رییس از داخل ماشین بیرون اومد
ولی یه موجود کوچولو هم بغلش بود اوه حتما این بچشه
تا حالا بچش رو ندیده بودم هر دوتاشون با تیپ و استایل مشکی و خفن از داخل جمعیت رد می شدن
رفتم برای خودم قهوه درست کردم
داشتم تو سالن میرفتم و با سوجونگ حرف می زدم
سوجونگ: رییس رو دیدی خیلی خفن بود
آت: من به رییس اهمیت ندادم به بچش توجه کردم خیلی ناز بود
سوجونگ: آه فکر نکن اینقدر نازه یه مارمولکیه که نگم برات یبار توی چای منشی رییس کرم انداخته بود
آت: چی واقعا واووو دوست داشتم هه هه.
بچه رییس رو دیدم داشت از دست یکی از کارکنان فرار می کرد و یه وسیله چرخ دار ( اسمش یادم نمیاد) به سمتش داشتم میومد
زود دویدم و بچه رو بغل کردم و افتادیم روی زمین
بلندش کردم با تعجب بهم زل زده بود
آت: هی بهم زل نزن حالت خوبه؟
هانول: اوهوم
آت: چقدر هم با ادب
بلندش کردم و به سمت سوجونگ رفتم که دیدم داره دنبالم میاد
آت: چرا دنبالم میای کوچولو؟!
هانول: من کوتولو نیستم میلشه باهات بمونم؟
آت: مگه بابا و مامان نداری؟
دیدم چشمش رو به زمین دوخت
آت: چی شده؟
هانول: مامانم ملده
ناراحت شدم دیدم که می خواد گریه کنه زود بغلش کردم
آت: عیبی نداره من اینجام
ویو نامجون:
اعصابم خورد شده بود
به اطرافم نگاه کردم هانول نبود
با پریشانی به بیرون رفتم
یه دختر و دیدم که هانول رو بغل کرده بود
چرا این دختر هانولو بغل کرده ؟!!
برای دیدن پارت های بعد شرط:
دنبال کنندگان به ۱۴۰ برسه💯💌
فیک های جدید آوردم البته با شرط
_____________________________________________
وقتی از بچش مراقبت می کنی و .....
When you take care of the baby.....
part {1}
ویو ات:
توی شرکت بودم اونقدر کار کرده بودم
خسته شده بودم
همه جمع شده بودن و بادیگارد ها یکی یکی میرفتن و میومدن
رفتم دم در حتما باز رییس اومده
در ماشین باز شد رییس از داخل ماشین بیرون اومد
ولی یه موجود کوچولو هم بغلش بود اوه حتما این بچشه
تا حالا بچش رو ندیده بودم هر دوتاشون با تیپ و استایل مشکی و خفن از داخل جمعیت رد می شدن
رفتم برای خودم قهوه درست کردم
داشتم تو سالن میرفتم و با سوجونگ حرف می زدم
سوجونگ: رییس رو دیدی خیلی خفن بود
آت: من به رییس اهمیت ندادم به بچش توجه کردم خیلی ناز بود
سوجونگ: آه فکر نکن اینقدر نازه یه مارمولکیه که نگم برات یبار توی چای منشی رییس کرم انداخته بود
آت: چی واقعا واووو دوست داشتم هه هه.
بچه رییس رو دیدم داشت از دست یکی از کارکنان فرار می کرد و یه وسیله چرخ دار ( اسمش یادم نمیاد) به سمتش داشتم میومد
زود دویدم و بچه رو بغل کردم و افتادیم روی زمین
بلندش کردم با تعجب بهم زل زده بود
آت: هی بهم زل نزن حالت خوبه؟
هانول: اوهوم
آت: چقدر هم با ادب
بلندش کردم و به سمت سوجونگ رفتم که دیدم داره دنبالم میاد
آت: چرا دنبالم میای کوچولو؟!
هانول: من کوتولو نیستم میلشه باهات بمونم؟
آت: مگه بابا و مامان نداری؟
دیدم چشمش رو به زمین دوخت
آت: چی شده؟
هانول: مامانم ملده
ناراحت شدم دیدم که می خواد گریه کنه زود بغلش کردم
آت: عیبی نداره من اینجام
ویو نامجون:
اعصابم خورد شده بود
به اطرافم نگاه کردم هانول نبود
با پریشانی به بیرون رفتم
یه دختر و دیدم که هانول رو بغل کرده بود
چرا این دختر هانولو بغل کرده ؟!!
برای دیدن پارت های بعد شرط:
دنبال کنندگان به ۱۴۰ برسه💯💌
۱۰.۴k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.