مرحله ی پنجم اعزاداری پارت11
مرحله ی پنجم اعزاداری پارت11
ساعت پنج صب
ویو یونجون
با صدای گوشیم بیدار شدم یونجو هنوز خواب بود بارونم بند اومده بود پاشدم تیشرت اسین حلقه ایم رو پوشیدم با شلوارک مشکیم یه هودی برداشتم بستمش دور کمرم از خونه زدم بیرون همه بادیگارد ها سلام کردن بهم منم با یه سر تکون دادن جوابشونو میدادم برا خودم دقیقه گرفتم که امروز چقد میدوم
ـ خب، برو بریم
شروع کردم به دویدن
ویو ات
ساعت شیش بود از خواب پاشدم یه دوش اب سرد دو دقه ی گرفتم و اومدم بیرون لباس پوشیدم یه ارایش ریز کردم رفتم پایین
اجوما ـ سلام صبحت بخیر
ـ سلام ممنون، یونجون بیداره؟
اجوما ـ رفته برا دویدن الانه هاس که بیاد
ـ اوکی
یونجو ـ سلامممم
ـ سلام، دیشب خوش گذشت؟
یونجو ـ عااا، بدک نبود
ـ اوکی
منو یونجو نشستیم کنار میز که یونجونم پیداش شد
یونجون ـ سلام
ـ سلام
یونجو ـ سلام
یونجون ـ شما شروع کنین من میام
ـ باشه
منو یونجو و شروع کردیم به صبحونه خوردن که یونجون هم بهمون پیوست بعد صبحونه...
یونجون ـ اماده هستی برسونمت؟
ـ من خودم تنها میرم تو یونجو رو برسون مدرسه بعد بیا شرکت باید راجب ماموریت جدید حرف بزنیم
یونجون ـ باشه
ـ شاید مجبور شم از جیهیون کمک بخوام (ات با جیهیون یه رابطه ی کوچیک داشتن)
یونجون ـ ببین مجبور نیستی باهاش کار کنی، میتونی از بچه های باشگاه کمک بخوای
ـ حالا یه کاریش میکنم
تو همین حال بودیم که گوشیت زنگ خورد سوجین بود جوابشو دادم
ـ سلام
سوجین ـ سلام، میگم که بیا اینجا شرکت من، دیشب کلی راجب مرده که یونگ رو گف تحقیق کردم
ـ عا اوکی
سوجین ـ منتظرتم
ـ خیلی خب دارم راه میوفتم بیام
سوجین ـ باشه میبینمت
گوشیو قطع کردم
ـ چوی یونجون
یونجون ـ بله؟
ـ یونجو رو برسون مدرسه بعد بیا شرکت سوجین
یونجون ـ باشه
پالتوم رو برداشتم سوار ماشین شدم رفتم سمت شرکت سوجین
رسیدم اونجا سویچ ماشینو دادم دس بادیگار جلوی در
ـ اگه خراش انداختی روش خودتو میکنم ماشین
+چشم حواسم هست
رفتم داخل شرکت منشی سوجین مث اینکه منتظرم بود
+سلام خانم شینزو،خانم چوی منتظر شمان، از این طرف
ـ اوهوم
منشی منو برد سمت یه اتاق که همش پر عکسو اینا بود
سوجین ـ عا اومدی؟
ـ اره
یونگ رو ـ سلام
ـ سلام عزیز دلم
سوجین ـ خب شروع کنیم؟
ـ بگو
یونگ رو ـ کسی که ما دنبالشیم سانگ سیک عه
ـ اسمش اشناس
سوجین ـ برا منم
یونگ رو ـ معلوم نیس موقعیتش کجاس برا همین باید از زیر دستاش حرف بکشیم
ساعت پنج صب
ویو یونجون
با صدای گوشیم بیدار شدم یونجو هنوز خواب بود بارونم بند اومده بود پاشدم تیشرت اسین حلقه ایم رو پوشیدم با شلوارک مشکیم یه هودی برداشتم بستمش دور کمرم از خونه زدم بیرون همه بادیگارد ها سلام کردن بهم منم با یه سر تکون دادن جوابشونو میدادم برا خودم دقیقه گرفتم که امروز چقد میدوم
ـ خب، برو بریم
شروع کردم به دویدن
ویو ات
ساعت شیش بود از خواب پاشدم یه دوش اب سرد دو دقه ی گرفتم و اومدم بیرون لباس پوشیدم یه ارایش ریز کردم رفتم پایین
اجوما ـ سلام صبحت بخیر
ـ سلام ممنون، یونجون بیداره؟
اجوما ـ رفته برا دویدن الانه هاس که بیاد
ـ اوکی
یونجو ـ سلامممم
ـ سلام، دیشب خوش گذشت؟
یونجو ـ عااا، بدک نبود
ـ اوکی
منو یونجو نشستیم کنار میز که یونجونم پیداش شد
یونجون ـ سلام
ـ سلام
یونجو ـ سلام
یونجون ـ شما شروع کنین من میام
ـ باشه
منو یونجو و شروع کردیم به صبحونه خوردن که یونجون هم بهمون پیوست بعد صبحونه...
یونجون ـ اماده هستی برسونمت؟
ـ من خودم تنها میرم تو یونجو رو برسون مدرسه بعد بیا شرکت باید راجب ماموریت جدید حرف بزنیم
یونجون ـ باشه
ـ شاید مجبور شم از جیهیون کمک بخوام (ات با جیهیون یه رابطه ی کوچیک داشتن)
یونجون ـ ببین مجبور نیستی باهاش کار کنی، میتونی از بچه های باشگاه کمک بخوای
ـ حالا یه کاریش میکنم
تو همین حال بودیم که گوشیت زنگ خورد سوجین بود جوابشو دادم
ـ سلام
سوجین ـ سلام، میگم که بیا اینجا شرکت من، دیشب کلی راجب مرده که یونگ رو گف تحقیق کردم
ـ عا اوکی
سوجین ـ منتظرتم
ـ خیلی خب دارم راه میوفتم بیام
سوجین ـ باشه میبینمت
گوشیو قطع کردم
ـ چوی یونجون
یونجون ـ بله؟
ـ یونجو رو برسون مدرسه بعد بیا شرکت سوجین
یونجون ـ باشه
پالتوم رو برداشتم سوار ماشین شدم رفتم سمت شرکت سوجین
رسیدم اونجا سویچ ماشینو دادم دس بادیگار جلوی در
ـ اگه خراش انداختی روش خودتو میکنم ماشین
+چشم حواسم هست
رفتم داخل شرکت منشی سوجین مث اینکه منتظرم بود
+سلام خانم شینزو،خانم چوی منتظر شمان، از این طرف
ـ اوهوم
منشی منو برد سمت یه اتاق که همش پر عکسو اینا بود
سوجین ـ عا اومدی؟
ـ اره
یونگ رو ـ سلام
ـ سلام عزیز دلم
سوجین ـ خب شروع کنیم؟
ـ بگو
یونگ رو ـ کسی که ما دنبالشیم سانگ سیک عه
ـ اسمش اشناس
سوجین ـ برا منم
یونگ رو ـ معلوم نیس موقعیتش کجاس برا همین باید از زیر دستاش حرف بکشیم
۶.۵k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.