مرحله ی پنجم اعزاداری پارت13
مرحله ی پنجم اعزاداری پارت13
108تایمون مبارک>>
ویو یونگ رو
داشتیم کار میکردیم که چشمم خورد به یه برگه که راجب جونگ کوک بود وقتی که خوندمش فهمیدم جونگ کوک هم دنباله سانگ سیکه
ـ گایز...
سوجین ـ چیشده؟
ـ یه مشکل داریم این وسط
جیهیون ـ چه مشکلی؟
ـ نمیخوام بگم اما..
ات ـ اما چی بنال دیگه
ـ جونگ کوک هم دنبال سانگ سیکه (یه نکته: ات و جونگ کوک هر ماموریتی داشتن هدفشون یکی بودع)
ات ـ بو؟
جیهیون ـ اون مردیکه...
ات ـ دیگه نمیتونم تحمل کنم
ویو ات
سریع پالتومو پوشیدم جیهیون میخواست همرام بیاد که...
ـ دنبالم نیا
جیهیون ـ اما...
ـ خفه شو
سریع از اونجا خارج شدم میخواسم به بادیگارد بگم ماشینو بیاره که یونجون جلوی در بود سریع در ماشینو باز کردم
ـ پیاده شو
یونجون ـ چیشده؟
ـ حوصلع ی تعریف ندارم فقط پیاده شووو
یونجون ـ باشه
یونجون تا پیاده شد سریع سوار شدم و گاز گرفتم رفتم سمت شرکت جونگ کوک، بعد چند دقیقه رسیدم سریع رفتم داخل شرکت رفتم پیش منشیش
ـ جونگ کوک کجان؟
منشی ـ اتاقشونن، شما؟
ـ خاک عالم منم نمیشناسین؟اوسکلا
سریع رفتم تو اتاق جونگ کوک انگار داش با تلفن حرف میزد
ـ تو چرا تو کارای من دخالت میکنی؟*عصبی و داد*
جونگ کوک ـ من بعدا زنگتون میزنم *گوشیو قطع میکنه*
ـ جواب منو بده
رانگ اومد تو اتاق
رانگ ـ چیشده؟*سریع میاد داخل*
جونگ کوک ـ رانگ برو بیرون
رانگ ـ اما...
ـ مگه کری برو بیرون دیگهههه*داد*
رانگ رف بیرون
جونگ کوک ـ چیشده اومدی اینجا؟
ـ چیشده؟*خنده ی عصبی*
کوک ـ...
ـ میپرسی چیشده؟ ماموریت استریکس، مسابقه ی رالی، دخالت تو ماموریت ترور دزموند، و...، تو همه اینا هدفت با من یکی بود الانم سانگ سیک، بیا دیگه باهامو قرار داد هم ببند
کوک ـ خب؟...
ـ نکنه تو کارای منو زیر نظر داری؟
کوک ـ گیریم که داشتم اون موقع چی؟*به ات نزدیک میشه*
ـ اونموقع روی سگمو میبینی
ویو جونگ کوک
ـ واییی واقعا؟ دلم برای وقتای که عصبی میشدی تنگ شده
ات ـ ببین اگه یه بار دیگ..*انگشت اشارشو میاره بالا*
ویو نویسنده
جونگ کوک سریع ات رو بوسید
انگشت ات همون جا وایساده بود
ات نه تقلا میکرد نه همکاری انگار دلش میخواست جونگ کوک ببوستش ولی از دستش عصبی بود نمیدونست که چه واکنشی نشون بده
بعد از چند دقیقه جدا شدن
ویو جونگ کوک
ـ میدونستی ۲۲ سال منتظر موندم که ببوست؟
ات ـ...
ـ اما هنوز هم میخوام ببوسمت
108تایمون مبارک>>
ویو یونگ رو
داشتیم کار میکردیم که چشمم خورد به یه برگه که راجب جونگ کوک بود وقتی که خوندمش فهمیدم جونگ کوک هم دنباله سانگ سیکه
ـ گایز...
سوجین ـ چیشده؟
ـ یه مشکل داریم این وسط
جیهیون ـ چه مشکلی؟
ـ نمیخوام بگم اما..
ات ـ اما چی بنال دیگه
ـ جونگ کوک هم دنبال سانگ سیکه (یه نکته: ات و جونگ کوک هر ماموریتی داشتن هدفشون یکی بودع)
ات ـ بو؟
جیهیون ـ اون مردیکه...
ات ـ دیگه نمیتونم تحمل کنم
ویو ات
سریع پالتومو پوشیدم جیهیون میخواست همرام بیاد که...
ـ دنبالم نیا
جیهیون ـ اما...
ـ خفه شو
سریع از اونجا خارج شدم میخواسم به بادیگارد بگم ماشینو بیاره که یونجون جلوی در بود سریع در ماشینو باز کردم
ـ پیاده شو
یونجون ـ چیشده؟
ـ حوصلع ی تعریف ندارم فقط پیاده شووو
یونجون ـ باشه
یونجون تا پیاده شد سریع سوار شدم و گاز گرفتم رفتم سمت شرکت جونگ کوک، بعد چند دقیقه رسیدم سریع رفتم داخل شرکت رفتم پیش منشیش
ـ جونگ کوک کجان؟
منشی ـ اتاقشونن، شما؟
ـ خاک عالم منم نمیشناسین؟اوسکلا
سریع رفتم تو اتاق جونگ کوک انگار داش با تلفن حرف میزد
ـ تو چرا تو کارای من دخالت میکنی؟*عصبی و داد*
جونگ کوک ـ من بعدا زنگتون میزنم *گوشیو قطع میکنه*
ـ جواب منو بده
رانگ اومد تو اتاق
رانگ ـ چیشده؟*سریع میاد داخل*
جونگ کوک ـ رانگ برو بیرون
رانگ ـ اما...
ـ مگه کری برو بیرون دیگهههه*داد*
رانگ رف بیرون
جونگ کوک ـ چیشده اومدی اینجا؟
ـ چیشده؟*خنده ی عصبی*
کوک ـ...
ـ میپرسی چیشده؟ ماموریت استریکس، مسابقه ی رالی، دخالت تو ماموریت ترور دزموند، و...، تو همه اینا هدفت با من یکی بود الانم سانگ سیک، بیا دیگه باهامو قرار داد هم ببند
کوک ـ خب؟...
ـ نکنه تو کارای منو زیر نظر داری؟
کوک ـ گیریم که داشتم اون موقع چی؟*به ات نزدیک میشه*
ـ اونموقع روی سگمو میبینی
ویو جونگ کوک
ـ واییی واقعا؟ دلم برای وقتای که عصبی میشدی تنگ شده
ات ـ ببین اگه یه بار دیگ..*انگشت اشارشو میاره بالا*
ویو نویسنده
جونگ کوک سریع ات رو بوسید
انگشت ات همون جا وایساده بود
ات نه تقلا میکرد نه همکاری انگار دلش میخواست جونگ کوک ببوستش ولی از دستش عصبی بود نمیدونست که چه واکنشی نشون بده
بعد از چند دقیقه جدا شدن
ویو جونگ کوک
ـ میدونستی ۲۲ سال منتظر موندم که ببوست؟
ات ـ...
ـ اما هنوز هم میخوام ببوسمت
۶.۱k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.