پارت نهم رمان ارباب مافیایی
پارت نهم رمان ارباب مافیایی
شرط ۲۳تا لایک ۱۲ تا کامنتتتتت بزاریننننننننن
بوصصصصص به کلتون🔗🕸️
نتونم نفس بکشم بمیرم کم کم چشمام سیاه سفید میدیدم که۰۰۰۰۰۰۰۰۰
آنچه گذشت⬆️
جین: رفتم دیدم که جیسوک بالش گذاشته روی صورت نایا دارن خفش میکنه سریع رفتم دست جیسوک رو کشیدم پرتش کردم اون ور
که افتاد
جین: دیدم که نایا چشمام بسته شده
جین: نایا نایااا نایااااااااااااااااا نایا با من شوخی نکن بیدارشو( با گریه)
جیسوک: هیچ وقت ندیده بودم که جین گریه کنه حتا وقتای که کوچیک بود هم مامانش اونو میزد که درس بخونه هم گریه نمیکرد
توی شک بودم که دیدم جین آمد جوری یقه لباسمو گرفت که پاشدم
جین: عوضضصضییییییییییییییی این چرا بیدار نمیشع (, با گریه,)
جین:, اگه ابدی بیداره نشه خودم میکشمت خودتم میدونی که میکشمت،)
جیسوک: از این حرف جین ترسیدم چون اون کسی رو که دوست داشته باش و آزار و ازیتش کنه رو میکشه
جیسوک: ی یقمو ول کن بزار ببینم زندست( با ترس)
جین:سریعععععععع
جیسوک: رفتم دست گذاشتم روی گردنش هنوز نبض میزد
جیسوک: هنوز نبضش میزنع
جین: عاااااااا خدارو شکر جیسوک فقط اگه نایا میمیرد من تورو زنده زنده دفنع میکردم
جیسوک: کیکام (اسم دوست پرستارش)
کیکام:بلع؟
جیسوک: نایا رو ببر اتاق شماره ۱۱۳
کیکام: باش
۵ساعت بعد۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
نایا: کم کم چشمامو باز کردم دیدم جین روی صندلی خوابش برده
نگاهی به دور رو بر کردم یاد دیشب افتادم که داشتم میمیردم
جین: بیدار شدم دیدم نایت بیدارع رفتم پیشش
جین: عع بیدار شدی خوبی ؟
نایا: ارع خوبم مرسی
جین: راستش میخوام ی چی رو بهت بگم
نایا: چی رو؟
جین : میدونی من ازت ۰۰۰۰۰
نایا:, راحت حرفام بزن
جین:, من ازت خوشم میاد
نایا: و وچی
جین،: کری¿ میگم ازت خوشم میاد خیلیا خودشونو جر میدن که من ازشون خوشم بیاد
نایا: اول از اینکه من کر نیستم درست حرف بزن دومن من مگه گفتم از ت خوشم نمیاد
جین:, عاااا پس ت از من خوشت میاد😁
جین: نگا کن بزار داستان زندگیمو برات تعریف کنم
نایا: بگو
جین: من از بچگی چون پدرم مافیا بود منو داداشامو هم مافیا کرد از همون به بچگی مافیا شدم وقتی ۱۳ سالم بود دخترا همش دورو برم جمع میشدن چون خوشتیپ و پولدار بودم وقتی ۱۶ سالم شد عاشق ی دختری که ۱۴ سالش بود شدم اون دختر هم انگار عاشقم بود تا ۱۹ سالگی باهم بودیم ی بار داشت با تلفن حرف میزد دیدم میگفت من جین رو نمیخوام فقط بخاطر پولش میخوام
که دید من دارم گوش میدم اما دیگه از چشمم افتاده بود
پارت نهم 🔗🕸️
شرط ۲۳تا لایک ۱۲ تا کامنتتتتت بزاریننننننننن
بوصصصصص به کلتون🔗🕸️
نتونم نفس بکشم بمیرم کم کم چشمام سیاه سفید میدیدم که۰۰۰۰۰۰۰۰۰
آنچه گذشت⬆️
جین: رفتم دیدم که جیسوک بالش گذاشته روی صورت نایا دارن خفش میکنه سریع رفتم دست جیسوک رو کشیدم پرتش کردم اون ور
که افتاد
جین: دیدم که نایا چشمام بسته شده
جین: نایا نایااا نایااااااااااااااااا نایا با من شوخی نکن بیدارشو( با گریه)
جیسوک: هیچ وقت ندیده بودم که جین گریه کنه حتا وقتای که کوچیک بود هم مامانش اونو میزد که درس بخونه هم گریه نمیکرد
توی شک بودم که دیدم جین آمد جوری یقه لباسمو گرفت که پاشدم
جین: عوضضصضییییییییییییییی این چرا بیدار نمیشع (, با گریه,)
جین:, اگه ابدی بیداره نشه خودم میکشمت خودتم میدونی که میکشمت،)
جیسوک: از این حرف جین ترسیدم چون اون کسی رو که دوست داشته باش و آزار و ازیتش کنه رو میکشه
جیسوک: ی یقمو ول کن بزار ببینم زندست( با ترس)
جین:سریعععععععع
جیسوک: رفتم دست گذاشتم روی گردنش هنوز نبض میزد
جیسوک: هنوز نبضش میزنع
جین: عاااااااا خدارو شکر جیسوک فقط اگه نایا میمیرد من تورو زنده زنده دفنع میکردم
جیسوک: کیکام (اسم دوست پرستارش)
کیکام:بلع؟
جیسوک: نایا رو ببر اتاق شماره ۱۱۳
کیکام: باش
۵ساعت بعد۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
نایا: کم کم چشمامو باز کردم دیدم جین روی صندلی خوابش برده
نگاهی به دور رو بر کردم یاد دیشب افتادم که داشتم میمیردم
جین: بیدار شدم دیدم نایت بیدارع رفتم پیشش
جین: عع بیدار شدی خوبی ؟
نایا: ارع خوبم مرسی
جین: راستش میخوام ی چی رو بهت بگم
نایا: چی رو؟
جین : میدونی من ازت ۰۰۰۰۰
نایا:, راحت حرفام بزن
جین:, من ازت خوشم میاد
نایا: و وچی
جین،: کری¿ میگم ازت خوشم میاد خیلیا خودشونو جر میدن که من ازشون خوشم بیاد
نایا: اول از اینکه من کر نیستم درست حرف بزن دومن من مگه گفتم از ت خوشم نمیاد
جین:, عاااا پس ت از من خوشت میاد😁
جین: نگا کن بزار داستان زندگیمو برات تعریف کنم
نایا: بگو
جین: من از بچگی چون پدرم مافیا بود منو داداشامو هم مافیا کرد از همون به بچگی مافیا شدم وقتی ۱۳ سالم بود دخترا همش دورو برم جمع میشدن چون خوشتیپ و پولدار بودم وقتی ۱۶ سالم شد عاشق ی دختری که ۱۴ سالش بود شدم اون دختر هم انگار عاشقم بود تا ۱۹ سالگی باهم بودیم ی بار داشت با تلفن حرف میزد دیدم میگفت من جین رو نمیخوام فقط بخاطر پولش میخوام
که دید من دارم گوش میدم اما دیگه از چشمم افتاده بود
پارت نهم 🔗🕸️
۱۸.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.