پارت یازدهم ارباب مافیایی 🖤🔗
پارت یازدهم ارباب مافیایی 🖤🔗
نشستیم توی ماشین وسطای راه بودیم که
آنچه گذشت⬆️
نایا: دیدم صدای گلوله داره میاد دیدم دو موتور سوار اسلحه توی دستشونه یکی از موتور سوارا شلیک کرد به پنجره جین رفت پایین که اسلحه رو برداره که من دیگه هیچی ندیدم
جین: رفتم پایین که اسلحه رو بردارم دیدم صدای گلوله آمد برگشتم ببینم چی شده دیدم گلوگوله خورده به جانق سینه نایا خورده
ی دقیقا انگار کل دردای دنیا رو انکار حس کردم با تمام سرعت ۲۶۰ رسیدم به بیمارستان سریع نایا رو برآید استایل بغل کردم بردم توی بیمارستان واقعا باورم نمیشد گریم گرفته بود بلند داد زدم یییییی خریییییییییییییی بیاد اینجاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا( خیلی بلند)
ی پرستار به فرمایند آقا
جین: زندگیم داره میمیرم خواهش میکنم نجاتش بدین خواهش میکنمممممممممم
پرستار: باش باش آرامش خودتون حفظ کنید
بچه ها ببیرتش اتاق عمل
جین:نیم ساعت فقط پشت در اتاق عمل گریه کردم که شوگا آمد
۵دقیقه پیش
جین: آلو شوگا میای بیمارستان (اسمشو خدتون هرچی دوست دارین بزارین)
شوگا: باش ولی چرا گریه میکنی پسر
جین: شوگاااا حرف موفت نزن فقط بیااا
شوگا: اوکی
۰۰۰۰
شوگا: جین جین چرا گریه میکنی چی شده چرا بیمارستانی
جین: داستان نایا رو برای شوگا تعریف کردم شوگا خیلی تعجب کرده بود
شوگا: پسر باز عاشق شدی اما اینطوری که از نایا تعریف میکنی. بنظر دختر خوبی میاد
دکتر: خب همراه مریض نایا
جین: منم دکتر حالش خوبه لعنتی بگو دیگه
دکتر: هنوز جواب قانع کننده برای شما نداریم فعلا باید داخل اتاق عمل بمون ببینیم چی کار میتونیم بکنم
جین: به دستور پای دکتر افتادم دکتر خواهش میکنممم
شوگا: پسررررر پاشوووو خدتو جمع کن این چه وضعیشه
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰,
بنظرتون نایا زنده میمونه؟؟
یادتونه گفته بودم غمیگین بکنم یا نه الان بکنم یا نه اینجا جواب امروز بهم بدین🥺🌈
نشستیم توی ماشین وسطای راه بودیم که
آنچه گذشت⬆️
نایا: دیدم صدای گلوله داره میاد دیدم دو موتور سوار اسلحه توی دستشونه یکی از موتور سوارا شلیک کرد به پنجره جین رفت پایین که اسلحه رو برداره که من دیگه هیچی ندیدم
جین: رفتم پایین که اسلحه رو بردارم دیدم صدای گلوله آمد برگشتم ببینم چی شده دیدم گلوگوله خورده به جانق سینه نایا خورده
ی دقیقا انگار کل دردای دنیا رو انکار حس کردم با تمام سرعت ۲۶۰ رسیدم به بیمارستان سریع نایا رو برآید استایل بغل کردم بردم توی بیمارستان واقعا باورم نمیشد گریم گرفته بود بلند داد زدم یییییی خریییییییییییییی بیاد اینجاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا( خیلی بلند)
ی پرستار به فرمایند آقا
جین: زندگیم داره میمیرم خواهش میکنم نجاتش بدین خواهش میکنمممممممممم
پرستار: باش باش آرامش خودتون حفظ کنید
بچه ها ببیرتش اتاق عمل
جین:نیم ساعت فقط پشت در اتاق عمل گریه کردم که شوگا آمد
۵دقیقه پیش
جین: آلو شوگا میای بیمارستان (اسمشو خدتون هرچی دوست دارین بزارین)
شوگا: باش ولی چرا گریه میکنی پسر
جین: شوگاااا حرف موفت نزن فقط بیااا
شوگا: اوکی
۰۰۰۰
شوگا: جین جین چرا گریه میکنی چی شده چرا بیمارستانی
جین: داستان نایا رو برای شوگا تعریف کردم شوگا خیلی تعجب کرده بود
شوگا: پسر باز عاشق شدی اما اینطوری که از نایا تعریف میکنی. بنظر دختر خوبی میاد
دکتر: خب همراه مریض نایا
جین: منم دکتر حالش خوبه لعنتی بگو دیگه
دکتر: هنوز جواب قانع کننده برای شما نداریم فعلا باید داخل اتاق عمل بمون ببینیم چی کار میتونیم بکنم
جین: به دستور پای دکتر افتادم دکتر خواهش میکنممم
شوگا: پسررررر پاشوووو خدتو جمع کن این چه وضعیشه
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰,
بنظرتون نایا زنده میمونه؟؟
یادتونه گفته بودم غمیگین بکنم یا نه الان بکنم یا نه اینجا جواب امروز بهم بدین🥺🌈
۱۵.۵k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.