پارت هشتم رمان ارباب مافیایی
پارت هشتم رمان ارباب مافیایی
شرط ۲۲ تا لایک ۱۵ تا کامنتتتتت خوشملاااااا کامنت بزارین بوصصص به کلتون🕸️🔗🥺
جین: با سرعت گاز دادم
آنچه گذشت 🔗
شروع∅∅∅∅∅
جین ویو وسط راه بودیم که نایا گفت
نایا: جین نگه دار
جین: نگه داشتم ببینم چی شده نایا رفت از ماشین پایین
نایا: هوق هوق( داشت بالا می آورد)
جین:خبی؟ چی شده چرا ی دفع اینجوری شدی بیار بریم دکتر و
نایا: من وقتی ی نفر زیادی سرعت بره بالا میارم بیمارستان هوق نمیخواد
جین: اگه بریم خونه کل خونه رو بالا میاری
نایا: اما۰۰
جین: اما ندارع
جین: نایا رو بغل کردم آوردم پیش خودم نشوندم ( منظواینکه جین سمت راننده نشست نایا رو هم روی پاهاش نشوند😁😈) و دستمو دور کمرش حلقه کردم و ی دستی رانندگی کردم😈
جین: خوبی ؟ یکم موند برسیم
نایا : اره خوبم
جین: باش
۰۰۰۰۰۰۵ دقیقه بعد
جین: نایارو برآید استایل بغلش کردم و بردمش توی بیمارستان اون بیمارستان رو مادر من اون رو ساخته بود اونجا یعنی مال ما بود
نایا: اینجا بیمارستانه ؟ یا اعمارت
جین: 😂 مگه تا الان ندیدی بیمارستان به این شکلی ( تیکه),
نایا: الان داری با من بحث میکنی یا آوردی منو بیمارستان؟
جین: باش یکم بهت خندیدم پرو نشو دیگه
نایا: با این حرف جین دلم خیلی شکست نمیدونم چرا همش ی حرفی بهم مینداخت انگار توی قلبم چاقو میزدن و در میاوردن😔
پرستارا همه برای جین سف کشیده بودن یکی از پرستارا انگار با من دشمن بود ی جوری نگام میکرد که انگار میخواست منو بخوره
نایا: جین اسم اون پرستاره چی هست؟
جین: کودم؟
نایا: اونی که منو بد نگاه میکنه
جین:, عاا لعنتی این اینجا چی میکنه تف
( زیر لب)
نایا: چی ؟
جین :هیچی اسمش جیسوک هستش
نایا: آها
رفتیم داخل ی اتاق بهم سروم زدن
جین: تلفون دارم الان میایم برم بیرون دیدم که اون دختره که جین گفت اسمش جیسوک هستش
دیدم آمده بالا سرم گفت که عمرن بزارم ت برای ارباب جین بشی باید جسان باشه ( همون دختر عمش بود)
نایا: نمیفهمم چی میگی تو
نایا: دیدم پالش رو روی صورتم گذاشت که نتونم نفس بکشم بمیرم کم کم چشمام سیاه سفید میدیدم که۰۰۰۰۰۰۰۰
بنظرتون پارت بعدی چی میشه؟🔗
پارت هشتم
شرط ۲۲ تا لایک ۱۵ تا کامنتتتتت خوشملاااااا کامنت بزارین بوصصص به کلتون🕸️🔗🥺
جین: با سرعت گاز دادم
آنچه گذشت 🔗
شروع∅∅∅∅∅
جین ویو وسط راه بودیم که نایا گفت
نایا: جین نگه دار
جین: نگه داشتم ببینم چی شده نایا رفت از ماشین پایین
نایا: هوق هوق( داشت بالا می آورد)
جین:خبی؟ چی شده چرا ی دفع اینجوری شدی بیار بریم دکتر و
نایا: من وقتی ی نفر زیادی سرعت بره بالا میارم بیمارستان هوق نمیخواد
جین: اگه بریم خونه کل خونه رو بالا میاری
نایا: اما۰۰
جین: اما ندارع
جین: نایا رو بغل کردم آوردم پیش خودم نشوندم ( منظواینکه جین سمت راننده نشست نایا رو هم روی پاهاش نشوند😁😈) و دستمو دور کمرش حلقه کردم و ی دستی رانندگی کردم😈
جین: خوبی ؟ یکم موند برسیم
نایا : اره خوبم
جین: باش
۰۰۰۰۰۰۵ دقیقه بعد
جین: نایارو برآید استایل بغلش کردم و بردمش توی بیمارستان اون بیمارستان رو مادر من اون رو ساخته بود اونجا یعنی مال ما بود
نایا: اینجا بیمارستانه ؟ یا اعمارت
جین: 😂 مگه تا الان ندیدی بیمارستان به این شکلی ( تیکه),
نایا: الان داری با من بحث میکنی یا آوردی منو بیمارستان؟
جین: باش یکم بهت خندیدم پرو نشو دیگه
نایا: با این حرف جین دلم خیلی شکست نمیدونم چرا همش ی حرفی بهم مینداخت انگار توی قلبم چاقو میزدن و در میاوردن😔
پرستارا همه برای جین سف کشیده بودن یکی از پرستارا انگار با من دشمن بود ی جوری نگام میکرد که انگار میخواست منو بخوره
نایا: جین اسم اون پرستاره چی هست؟
جین: کودم؟
نایا: اونی که منو بد نگاه میکنه
جین:, عاا لعنتی این اینجا چی میکنه تف
( زیر لب)
نایا: چی ؟
جین :هیچی اسمش جیسوک هستش
نایا: آها
رفتیم داخل ی اتاق بهم سروم زدن
جین: تلفون دارم الان میایم برم بیرون دیدم که اون دختره که جین گفت اسمش جیسوک هستش
دیدم آمده بالا سرم گفت که عمرن بزارم ت برای ارباب جین بشی باید جسان باشه ( همون دختر عمش بود)
نایا: نمیفهمم چی میگی تو
نایا: دیدم پالش رو روی صورتم گذاشت که نتونم نفس بکشم بمیرم کم کم چشمام سیاه سفید میدیدم که۰۰۰۰۰۰۰۰
بنظرتون پارت بعدی چی میشه؟🔗
پارت هشتم
۲۵.۷k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.