نام داستان:نصفه شب
نام داستان:نصفه شب
بازی کن ها :چااون وو،جونکوک،جونگیون،جنی
صبح شده دوستایه صمیمی جونگیون و رزی وارد مدرسه میشن پسرایه جذاب مدرسه چااون وو و جونکوک بعد چند دقیقه وارد مدرسه میشن همه جیغ و داد میکنن ولی چااون وو و جونکوک با هم سازگار نیستن به حدی که حتی همو میبینن از هم فرار میکنن و دعوا دارن وارد کلاس میشن معلم وارد میشه به همه دانش اموز ها میگن بلند بشن و خودشون و معرفی کنن کلاس تموم شد بارون میبارید یه بازی جدید بود همه شایعه میدونستن هیشگی باور نداشت میگفتن جدیدا قراره چند نفر از این مدرسه برایه یه بازی که از ساعت ۱۲شب شروع میشه رزی و جونگیون هم اصلا باورد نداشتم ولی مقداری چااون وو ترسید که ممکن هست واقعی باشه ولی میگن که هر کسی که این بازی رو باور نداشته باشه انتخاب میشه!همه از مدرسه خارج شدن پسر لج باز مدرسه به نام نایسون به جنی تنه میزنه رزی چترش میوفته نایسون چتر رو بر میداره و خرابش میکنه جونکوک که مقداری لج باز بود اون صحنه رو دید نایسون رفت و جنی زیره بارون داشت راه میرفت جونکوک جلوش رو گرفت و گفت:
از زبون جونکوک.سلام من دوتا چتر دارم بیا یکیش و بگیر نیازی به تشکر هم نیست ققط بگیر
از زبون جنی.خیلی ممنون اگه قبول نکنم سرمامیخورم و نمیشه به مدرسه بیام
از زبون جونکوک.باشه من میرم فعلا
از زبون جنی . فعلا
فعلا پایان قسمت اول
نایسون و خیالی گذاشتم از خودم .
بازی کن ها :چااون وو،جونکوک،جونگیون،جنی
صبح شده دوستایه صمیمی جونگیون و رزی وارد مدرسه میشن پسرایه جذاب مدرسه چااون وو و جونکوک بعد چند دقیقه وارد مدرسه میشن همه جیغ و داد میکنن ولی چااون وو و جونکوک با هم سازگار نیستن به حدی که حتی همو میبینن از هم فرار میکنن و دعوا دارن وارد کلاس میشن معلم وارد میشه به همه دانش اموز ها میگن بلند بشن و خودشون و معرفی کنن کلاس تموم شد بارون میبارید یه بازی جدید بود همه شایعه میدونستن هیشگی باور نداشت میگفتن جدیدا قراره چند نفر از این مدرسه برایه یه بازی که از ساعت ۱۲شب شروع میشه رزی و جونگیون هم اصلا باورد نداشتم ولی مقداری چااون وو ترسید که ممکن هست واقعی باشه ولی میگن که هر کسی که این بازی رو باور نداشته باشه انتخاب میشه!همه از مدرسه خارج شدن پسر لج باز مدرسه به نام نایسون به جنی تنه میزنه رزی چترش میوفته نایسون چتر رو بر میداره و خرابش میکنه جونکوک که مقداری لج باز بود اون صحنه رو دید نایسون رفت و جنی زیره بارون داشت راه میرفت جونکوک جلوش رو گرفت و گفت:
از زبون جونکوک.سلام من دوتا چتر دارم بیا یکیش و بگیر نیازی به تشکر هم نیست ققط بگیر
از زبون جنی.خیلی ممنون اگه قبول نکنم سرمامیخورم و نمیشه به مدرسه بیام
از زبون جونکوک.باشه من میرم فعلا
از زبون جنی . فعلا
فعلا پایان قسمت اول
نایسون و خیالی گذاشتم از خودم .
۲.۰k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.